فروش

  • 2022-01-13

همانطور که اکنون در دهه چهارم یادداشت های یادداشتی خود هستم ، گاهی اوقات وسوسه می شوم که نتیجه بگیرم که باید ترک کنم ، زیرا من تمام موضوعات مربوطه را پوشش داده ام. سپس یک ایده جدید برای یک یادداشت ظاهر می شود و یک سورپرایز دلپذیر را ارائه می دهد. یادداشت من در ژانویه سال 2021 ، چیزی از ارزش ، که زمانی را که در سال 2020 گذراندم و در مورد سرمایه گذاری با پسرم اندرو گذراندم ، مزمن کرد ، مکالمه نیمه واقعی را بازگو کرد که در آن به طور خلاصه در مورد اینکه آیا و چه موقع فروش دارایی های قدردانی را بحث می کنیم ، بازگو کرد. برای من پیش آمد که حتی اگر فروش بخشی غیرقابل اجتناب از روند سرمایه گذاری باشد ، من هرگز یک یادداشت کامل را به آن اختصاص نداده ام.

همه با اره قدیمی آشنا هستند که قرار است گزاره اصلی سرمایه گذاری را ضبط کنند: "خرید کم ، فروش بالا."این یک کاریکاتور هک شده از نحوه مشاهده بیشتر مردم سرمایه گذاری است. اما تعداد کمی از موارد مهم می توانند فقط به چهار کلمه تقطیر شوند. بنابراین ، "خرید کم ، فروش بالا" چیزی جز نقطه شروع برای بحث در مورد یک فرآیند بسیار پیچیده نیست.

ویل راجرز ، یک ستاره فیلم آمریکایی و طنزپرداز دهه 1920 و 30 ، به شرط آنچه که او ممکن است فکر کرده باشد یک نقشه راه جامع تر برای موفقیت در دستیابی به ثروت است:

قمار نکنید ؛تمام پس انداز خود را بگیرید و مقداری سهام خوب بخرید و آن را نگه دارید تا اینکه بالا برود ، سپس آن را بفروشید. اگر بالا نرود ، آن را خریداری نکنید.

غیر منطقی بودن توصیه های او روشن می کند که این رسم چقدر ساده است - مانند بسیاری دیگر - واقعاً. با این حال ، صرف نظر از جزئیات ، افراد ممکن است بی تردید بپذیرند که باید سرمایه گذاری های قدردانی را بفروشند. اما این مفهوم اساسی چقدر مفید است؟

بخش اعظم آنچه که من در اینجا خواهم نوشت ، در یادداشت سال 2015 به نام نقدینگی شروع شده است. موضوع داغ در دنیای سرمایه گذاری در آن لحظه نگرانی از کاهش درک شده در نقدینگی ارائه شده توسط بازار بود (وقتی می گویم "بازار" ، من به طور خاص در مورد بازار سهام ایالات متحده صحبت می کنم ، اما این بیانیه کاربرد گسترده ای دارد). این معمولاً به ترکیبی از (الف) بانکهای سرمایه گذاری لیس در بحران مالی جهانی 2008-09 و (ب) قانون Volcker نسبت داده شده بود ، که فعالیت های خطرناک مانند تجارت اختصاصی از طرف مؤسسات مالی مهم سیستماتیک را ممنوع اعلام کردواددومی وقتی مشتری می خواستند بفروشند ، توانایی "موقعیت" اوراق بهادار یا خرید آنها را محدود می کند.

شاید نقدینگی در سال 2015 کمتر از گذشته باشد ، و شاید اینگونه نبود. با این حال ، با نگاهی به فراتر از وقایع روز ، من با بیان این اعتقاد خود مبنی بر اینکه (الف) بیشتر سرمایه گذاران بیش از حد تجارت می کنند ، به ضرر خودشان ، و (ب) بهترین راه حل برای مجاز بودن ساخت اوراق بهادار برای طولانی مدت ، آن یادداشت را بستم. که برای موفقیت به نقدینگی متکی نیست. سرمایه گذاران بلند مدت نسبت به کسانی که دارای بازه های زمانی کوتاه هستند ، مزیت دارند (و فکر می کنم دومی این روزها اکثر شرکت کنندگان در بازار را توصیف می کند). سرمایه گذاران بیمار می توانند عملکرد کوتاه مدت را نادیده بگیرند ، برای طولانی مدت نگه دارند و از هزینه های تجارت بیش از حد جلوگیری کنند ، در حالی که همه افراد دیگر نگران آنچه اتفاق می افتد در یک ماه یا سه ماهه آینده است و بنابراین تجارت بیش از حد دارد. علاوه بر این ، سرمایه گذاران بلند مدت در صورت دسترسی به دارایی های غیرقانونی برای خرید با قیمت های معامله ، می توانند از این مزیت استفاده کنند.

با این حال ، مانند بسیاری از موارد در سرمایه گذاری ، فقط نگه داشتن ساده تر از آنچه انجام شده است. بسیاری از افراد فعالیت را با افزودن ارزش برابر می کنند. در اینجا نحوه خلاصه این ایده در نقدینگی ، با الهام از چیزی که اندرو گفته بود خلاصه کردم:

هنگامی که یک سرمایه گذاری با پتانسیل ترکیب در یک دوره طولانی پیدا می کنید ، یکی از سخت ترین کارها این است که صبور باشید و موقعیت خود را حفظ کنید تا زمانی که این کار بر اساس بازده و ریسک آینده نگر ضروری باشد. سرمایه گذاران را می توان به راحتی با اخبار ، احساسات ، این واقعیت که تا به امروز پول زیادی کسب کرده اند یا هیجان یک ایده جدید و به ظاهر امیدوار کننده تر به فروش برسانند ، به فروش برسانند. وقتی به نمودار چیزی که به مدت 20 سال از بین رفته و به سمت راست نگاه می کنید ، فکر می کنید ، در مورد تمام مواقعی که یک دارنده باید خود را متقاعد کند که بفروشد ، فکر کنید.

همه آرزو می کنند که آنها در روز اول سال 1998 آمازون را با 5 دلار خریداری کرده اند ، زیرا اکنون 660x با 3،304 دلار افزایش یافته است.

اما چه کسی همچنان در سال 1999 85 دلار به 85 دلار رسید - در کمتر از دو سال 17 برابر شد؟

چه کسی در بین کسانی که در آن حضور داشتند ، می توانستند در سال 2001 از وحشت جلوگیری کنند ، زیرا قیمت 93 ٪ به 6 دلار کاهش یافته است؟

و چه کسی تا اواخر سال 2015 فروخته نمی شد که 600 دلار به دست آورد - 100 برابر از پایین سال 2001؟با این حال ، هرکسی که 600 دلار فروخته است ، تنها 18 ٪ اول افزایش کلی را از این پایین به دست می آورد.

این مرا به یاد زمانی می اندازد که من یک بار با یک دوست به مالیبو مراجعه کردم و ذکر کرد که گفته می شود خانواده Rindge کل منطقه - 13330 هکتار - را در سال 1892 با 300،000 دلار یا 22. 50 دلار در هر هکتار خریداری کرده اند.(امروز به وضوح ارزش بسیاری از میلیارد ها دلار دارد.) دوست من گفت ، "من می خواهم همه مالیبو را با قیمت 300000 دلار خریداری کنم."پاسخ من ساده بود: "شما آن را می فروختید که به 600000 دلار رسید."

هرچه بیشتر از زمان نوشتن نقدینگی در مورد آن فکر کرده ام ، بیشتر متقاعد شده ام که دو دلیل اصلی وجود دارد که مردم سرمایه گذاری می فروشند: زیرا آنها به پایان رسیده اند و به دلیل پایین آمدن هستند. ممکن است بگویید که به نظر می رسد مغذی است ، اما آنچه که واقعاً مغذی است ، رفتار بسیاری از سرمایه گذاران است.

فروش به دلیل اینکه تمام شده است

"سودآوری" یک اصطلاح هوشمندانه در تجارت ما برای فروش چیزهایی است که قدردانی کرده اند. برای درک اینکه چرا مردم درگیر آن هستند ، شما به رفتار انسان نیاز دارید ، زیرا بسیاری از سرمایه گذاران توسط روانشناسی انگیزه می گیرند.

به طور خلاصه ، فروش خوبی صورت می گیرد زیرا مردم این واقعیت را دوست دارند که دارایی های آنها سود خود را نشان می دهد ، و آنها می ترسند سود از بین برود. بیشتر افراد وقت و تلاش زیادی را برای جلوگیری از احساسات ناخوشایند مانند پشیمانی و خجالت سرمایه گذاری می کنند. چه عواملی می تواند باعث ایجاد یک سرمایه گذار بیشتر از تماشای تبخیر سود بزرگ شود؟و در مورد سرمایه گذار حرفه ای که یک برنده بزرگ را یک چهارم به مشتریان گزارش می دهد و سپس باید توضیح دهد که چرا هلدینگ در هزینه بعدی یا پایین تر است؟این فقط انسان است که بخواهیم سود را برای جلوگیری از این نتایج تحقق بخشیم.

اگر یک دارایی قدردانی را بفروشید ، این باعث می شود سود "در کتاب ها" باشد و هرگز نمی توان آن را معکوس کرد. بنابراین ، برخی از افراد فروش برندگان را بسیار مطلوب می دانند - آنها عاشق دستاوردهای تحقق یافته هستند. در حقیقت ، در جلسه کمیته سرمایه گذاری غیرانتفاعی ، یک عضو اظهار داشت که آنها باید در پاسخ به سود ، از افزایش هزینه های موقوفه برخوردار باشند زیرا این دستاوردها غیر واقعی بودند. من سریع خاطرنشان کردم که معمولاً اشتباه است که دستاوردهای تحقق یافته را کمتر از موارد غیر واقعی مشاهده کنیم (با فرض اینکه دلیلی وجود ندارد که به صحت ارزش های حمل نشده غیر واقعی شک کنید). بله ، اولی بتن ساخته شده است. با این حال ، درآمد حاصل از فروش به طور کلی سرمایه گذاری می شود ، به این معنی که سود - و اصلی - در معرض خطر قرار می گیرند. ممکن است کسی استدلال کند که اوراق بهادار مورد تقدیر نسبت به سرمایه گذاری های جدید در دارایی هایی که در حال حاضر به نظر می رسد با قیمت جذاب تلقی می شوند ، در معرض کاهش هستند ، اما این از یقین دور نیست.

من نمی گویم سرمایه گذاران نباید دارایی های ارزشمند را بفروشند و به سود برسند. اما مطمئناً منطقی نیست که چیزها را فقط به دلیل بالا بودن آنها بفروشیم.

فروش به دلیل پایین آمدن

به همان اندازه که فروش دارایی‌های ارزشمند صرفاً برای متبلور کردن سود اشتباه است، فروش آن‌ها فقط به دلیل سقوط آنها بدتر است. با این وجود، من مطمئن هستم که بسیاری از مردم این کار را انجام می دهند.

در حالی که قانون این است که «کم بخر، بالا بفروش»، واضح است که بسیاری از افراد هر چه بیشتر کاهش می‌دهند، انگیزه بیشتری برای فروش دارایی پیدا می‌کنند. در واقع، همان‌طور که ادامه خرید دارایی‌های باارزش‌شده می‌تواند در نهایت یک بازار صعودی را به یک حباب تبدیل کند، فروش گسترده چیزهایی که کاهش می‌یابند این پتانسیل را دارد که افت بازار را به سقوط تبدیل کند. حباب‌ها و سقوط‌ها اتفاق می‌افتند و ثابت می‌کنند که سرمایه‌گذاران در هر دو جهت به افراط و تفریط کمک می‌کنند.

در فیلمی که در ذهن من پخش می شود، سرمایه گذار معمولی چیزی به قیمت 100 دلار می خرد. اگر به 120 دلار برسد، او می‌گوید: «فکر می‌کنم به چیزی فکر می‌کنم - باید اضافه کنم» و اگر به 150 دلار برسد، می‌گوید: «اکنون بسیار مطمئن هستم - می‌خواهم دو برابر شوم.»از سوی دیگر، اگر به 90 دلار کاهش یابد، او می‌گوید: «من به افزایش موقعیتم فکر می‌کنم تا میانگین هزینه‌ام را کاهش دهم»، اما با 75 دلار، به این نتیجه می‌رسد که باید پایان‌نامه خود را قبل از کاهش میانگین بیشتر تأیید کند. با 50 دلار، او می‌گوید: «بهتر است قبل از خرید بیشتر منتظر بمانم تا گرد و غبار جمع شود.»و با 20 دلار می‌گوید: «به نظر می‌رسد که به صفر می‌رسد. منو بیرون کن!»

درست مانند کسانی که از تسلیم شدن می‌ترسند، بسیاری از سرمایه‌گذاران نگران این هستند که اجازه دهند ضررها بیشتر شود. آنها ممکن است از این بترسند که مشتریانشان بگویند (یا با خود بگویند): "چه نوع لنگ مغزی پس از کاهش آن از 100 دلار به 50 دلار، به نگه داشتن اوراق بهادار ادامه می دهد؟همه می‌دانند که چنین نزولی می‌تواند پیش‌بینی کاهش بیشتر باشد. و ببینید - این اتفاق افتاد.

آیا سرمایه گذاران واقعاً اشتباهات رفتاری مانند آنچه را که توضیح دادم مرتکب می شوند؟شواهد حکایتی فراوانی وجود دارد. به عنوان مثال، مطالعات نشان داده اند که متوسط سرمایه گذاران صندوق سرمایه گذاری مشترک بدتر از متوسط ​​صندوق مشترک عمل می کنند. چطور ممکنه؟اگر او صرفاً موقعیت خود را حفظ می کرد، یا اگر اشتباهاتش غیرسیستماتیک بود، سرمایه گذار متوسط صندوق، طبق تعریف، مانند میانگین صندوق عمل می کرد. برای اینکه یافته‌های این مطالعات محقق شود، سرمایه‌گذاران باید به طور متعادل میزان سرمایه‌ای را که در صندوق‌هایی دارند کاهش دهند که متعاقباً عملکرد بهتری دارند و تخصیص خود را به صندوق‌هایی افزایش دهند که عملکرد بدتری دارند. اجازه دهید این را به گونه ای دیگر بیان کنم: به طور متوسط، سرمایه گذاران صندوق سرمایه گذاری مشترک تمایل دارند وجوهی را با بدترین عملکرد اخیر (از دست دادن بازیابی بالقوه خود) بفروشند تا سرمایه هایی را که بهترین عملکرد را داشته اند (و در نتیجه احتمالاً در بازده آنها مشارکت داشته باشند) را بفروشند. به زمین).

همانطور که در بالا توضیح داده شد، "سرمایه گذاران خرد" تمایل دارند که دنبال کننده روند باشند و عملکرد بلندمدت آنها اغلب در نتیجه آسیب می بیند. در مورد جوانب مثبت چطور؟در اینجا شواهد حتی واضح‌تر است: تغییر قدرتمند در دهه‌های اخیر به سمت شاخص‌سازی و سایر اشکال سرمایه‌گذاری غیرفعال به این دلیل ساده رخ داده است که تصمیمات سرمایه‌گذاری فعال اغلب اشتباه هستند. البته اشکال بسیاری از خطا به این واقعیت کمک می کند. با این حال، دلیل هرچه که باشد، باید نتیجه بگیریم که به طور متوسط، سرمایه‌گذاران حرفه‌ای فعال بیشتر چیزهایی را که عملکرد کمتری داشتند و کمتر از چیزهایی که عملکرد بهتری داشتند، در اختیار داشتند، و/یا اینکه آنها خیلی با قیمت‌های بالا خرید کردند و بیش از حد فروختند. با قیمت های پایینسرمایه گذاری غیرفعال برای پوشش اکثر سرمایه صندوق های سرمایه گذاری مشترک ایالات متحده رشد نکرده است زیرا نتایج غیرفعال بسیار خوب بوده است. من فکر می کنم به این دلیل است که مدیریت فعال بسیار بد بوده است.

زمانی که 50 سال پیش در First National City Bank کار می‌کردم، مشتریان احتمالی می‌پرسیدند: «به نظر شما چه نوع بازدهی می‌توانید در سبد سهام داشته باشید؟»پاسخ استاندارد 12 درصد بود. چرا؟ما گفتیم: «خب» (خیلی ساده)، «بازار سهام حدود 10 درصد در سال بازدهی دارد. کمی تلاش ما را قادر می سازد تا حداقل 20 درصد آن را بهبود بخشیم.»البته، همانطور که زمان نشان داد، هیچ حقیقتی در آن وجود ندارد."کمی تلاش" چیزی اضافه نکرد. در واقع، در بیشتر موارد، سرمایه‌گذاری فعال کاهش می‌یابد: اکثر صندوق‌های سهام نتوانستند با شاخص‌ها همراهی کنند، به‌ویژه پس از کارمزد.

در مورد اثبات نهایی چیست؟ماده اساسی در سرمایه گذاری های اوکتری در بدهی های مضطرب - خریدهای معامله - از فرصت های بزرگی که فروشندگان به ما داده اند ، ناشی شده است. منفی بودن در طی بحران های اقتصادی و بازار به یک قله می رسد و باعث می شود بسیاری از سرمایه گذاران افسرده یا ترسناک شوند و با وحشت بفروشند. نتایج مانند مواردی که ما در بدهی های مضطرب هدف قرار می دهیم فقط می تواند در صورتی حاصل شود که دارندگان با قیمت های غیر منطقی به ما بفروشند.

سرمایه گذاری برتر شامل استفاده از اشتباهات دیگران است. بدیهی است ، فروش چیزها به دلیل پایین آمدن آنها اشتباهی است که می تواند به خریداران فرصت های بزرگی بدهد.

چه زمانی باید سرمایه گذاران بفروشند؟

اگر نباید چیزهایی را بفروشید زیرا آنها به پایان رسیده اند ، و شما نباید به دلیل پایین آمدن آنها بفروشید ، آیا این حق فروش است؟همانطور که قبلاً نیز اشاره کردم ، بحث هایی را که در حالی که اندرو و خانواده اش در سال 2020 با نانسی و من در سال 2020 زندگی می کردند ، توصیف کردم. این تجربه واقعاً از اهمیت زیادی برخوردار بود - یک پوشش نقره ای غیر منتظره به همه گیر. این یادداشت تا به امروز قوی ترین واکنش خوانندگان هر یک از یادداشت های من را برانگیخت. این پاسخ احتمالاً به (الف) محتوا مربوط می شود ، که بیشتر مربوط به سرمایه گذاری ارزش است.(ب) بینش شخصی ارائه شده و به ویژه اعتراف من در مورد نیاز من به رشد با زمان ؛یا (ج) مکالمه بازآفرینی که من به عنوان پیوست در آن گنجانده ام. آخرین مورد از این موارد ، تا حدودی:

هوارد: سلام ، من می بینم که XYZ امسال xx ٪ است و با نسبت P/E XX به فروش می رسد. آیا وسوسه شده اید که سود کسب کنید؟

اندرو: بابا ، من به شما گفتم من فروشنده نیستم. چرا می فروشم؟

ح: خوب ، شما ممکن است برخی از آنها را در اینجا بفروشید زیرا (الف) شما خیلی زیاد هستید.(ب) شما می خواهید برخی از سود را "در کتاب" قرار دهید تا مطمئن شوید که همه آن را پس نمی دهید. و (ج) در این ارزیابی ، ممکن است بیش از حد ارزشمند و ناسازگار باشد. و البته ، (د) هیچ کس تا به حال سود خود را شکست.

پاسخ: بله ، اما از طرف دیگر ، (الف) من یک سرمایه گذار بلند مدت هستم ، و فکر نمی کنم سهام را به عنوان تکه ای از کاغذ برای تجارت ، بلکه به عنوان مالکیت جزئی در یک تجارت فکر کنم.(ب) این شرکت هنوز پتانسیل عظیمی دارد. و (ج) من می توانم با یک نوسان رو به پایین کوتاه مدت زندگی کنم ، تهدید آن بخشی از چیزی است که در ابتدا فرصت هایی را در سهام ایجاد می کند. در نهایت ، این فقط طولانی مدت است که اهمیت دارد.("A-B-C" زیادی در خانه ما وجود دارد. من تعجب می کنم که اندرو آن را به کجا رساند.)

ح: اما اگر در کوتاه مدت به طور بالقوه بیش از حد ارزش داشته باشد ، آیا نباید نگه داشتن و برخی از سودهای خود را جیب بزنید؟سپس اگر پایین بیاید ، (الف) پشیمانی خود را محدود کرده اید و (ب) می توانید پایین تر بخرید.

پاسخ: اگر من در یک شرکت خصوصی با پتانسیل عظیم ، حرکت قوی و مدیریت عالی صاحب سهم بودم ، هرگز بخشی از آن را نمی فروشم فقط به این دلیل که کسی به من قیمت کامل ارائه می داد. پیدا کردن ترکیبات عالی بسیار سخت است ، بنابراین معمولاً این اشتباه است که آنها را رها کنید. همچنین ، من فکر می کنم پیش بینی نتیجه بلند مدت برای یک شرکت نسبت به حرکات قیمت کوتاه مدت بسیار ساده تر است ، و منطقی نیست که یک تصمیم را در حوزه محکومیت بالا برای یکی از مواردی که در مورد آن هستید ، تجارت کنیدمحدود به محکومیت کم. وادوادواد

ح: آیا جایی وجود ندارد که شما شروع به فروش کنید؟

پاسخ: در تئوری وجود دارد ، اما این امر تا حد زیادی به (الف) بستگی دارد که آیا اصول آنطور که امیدوارم و (ب) چگونه این فرصت را با سایر مواردی که در دسترس هستند مقایسه می کند ، با در نظر گرفتن سطح بالای آسایش من با این یکی مقایسه می شود. واد

غفلت هایی مانند "هیچ کس تا به حال به سود خود نرفت" ممکن است برای افرادی که به طور پاره وقت برای خودشان سرمایه گذاری می کنند ، مرتبط باشد ، اما آنها نباید جایی برای سرمایه گذاری حرفه ای داشته باشند. مطمئناً دلایل خوبی برای فروش وجود دارد ، اما آنها هیچ ارتباطی با ترس از اشتباه ، تجربه پشیمانی و بد نگاه کردن ندارند. در عوض ، این دلایل باید براساس چشم انداز سرمایه گذاری - نه روان سرمایه گذار - باشد و آنها باید از طریق تجزیه و تحلیل مالی سخت ، سخت گیری و نظم و انضباط شناسایی شوند.

استاد دانشگاه استنفورد ، سیدنی کلت ، سردبیر نسخه های بعدی بنیامین گراهام و تحلیل امنیتی دیوید ال. داد ، "کتاب مقدس سرمایه گذاری ارزش" ، از جمله نسخه ای که 56 سال پیش در وارتون خوانده ام. به همین دلیل ، من این کتاب را به عنوان "گراهام ، دود و کیت" می شناختم. سید در دهه 1970 مشاور اداره سرمایه گذاری در اولین بانک شهر ملی بود ، و من هرگز توضیحات وی را در مورد سرمایه گذاری فراموش نکرده ام: "رشته انتخاب نسبی". به عبارت دیگر ، بیشتر تصمیمات نمونه کارها که سرمایه گذاران می گیرند گزینه های نسبی هستند.

کاملاً واضح است که ملاحظات نسبی باید در تصمیم گیری برای فروش منابع موجود نقش عظیمی داشته باشد.

اگر پایان نامه سرمایه گذاری شما نسبت به گذشته معتبر به نظر برسد و/یا احتمال کاهش دقیق آن کاهش یافته است ، فروش برخی یا تمام هلدینگ ها احتمالاً مناسب است.

به همین ترتیب ، اگر یک سرمایه گذاری دیگر همراه باشد که به نظر می رسد وعده بیشتری دارد-برای ارائه بازده آینده نگر با ریسک برتر-منطقی است که منابع موجود را کاهش یا از بین ببرد تا جایی برای آن فراهم شود.

فروش دارایی تصمیمی است که نباید در انزوا در نظر گرفته شود. مفهوم "انتخاب نسبی" Cottle این واقعیت را برجسته می کند که هر فروش منجر به درآمد حاصل می شود. با آنها چه خواهید کرد؟آیا چیزی در ذهن دارید که فکر می کنید ممکن است بازده برتر ایجاد کند؟با تغییر به سرمایه گذاری جدید چه چیزی ممکن است از دست بدهید؟و اگر به جای ایجاد تغییر ، همچنان به نگه داشتن دارایی در نمونه کارها خود دست می کشید ، چه چیزی را رها خواهید کرد؟یا شاید شما قصد ندارید درآمد حاصل از آن را دوباره سرمایه گذاری کنید. در این صورت ، احتمال اینکه درآمدها به صورت نقدی ، اگر شما روی چیزی که فروخته اید نگه داشته باشید ، شما را بهتر از آنچه که می خواهید باشد ، بهتر می کند؟سؤالاتی از این دست مربوط به مفهوم "هزینه فرصت" ، یکی از مهمترین ایده های تصمیم گیری مالی است.

تعویض چرخ دنده ها ، در مورد ایده فروش چیست زیرا فکر می کنید یک فروپاشی موقت پیش رو است که بر یکی از منابع شما یا کل بازار تأثیر خواهد گذاشت؟مشکلات واقعی با این رویکرد وجود دارد:

چرا می فروشید چیزی که فکر می کنید آینده ای طولانی مدت مثبت برای آماده سازی برای غرق شدن در انتظار موقت دارد؟

انجام این کار یک راه دیگر برای اشتباه (که تعداد زیادی از آنها وجود دارد) را معرفی می کند ، زیرا ممکن است این کاهش رخ ندهد.

چارلی مونگر ، نایب رئیس Berkshire Hathaway ، خاطرنشان می کند که فروش برای اهداف زمان بندی بازار در واقع به یک سرمایه گذار دو راه برای اشتباه می دهد: کاهش ممکن است یا ممکن است رخ ندهد ، و اگر این کار را انجام دهد ، باید بفهمید چه زمانیزمان مناسب برای بازگشت است.

یا شاید این سه راه باشد ، زیرا به محض فروش ، باید تصمیم بگیرید که با درآمد حاصل از آن چه کاری انجام دهید در حالی که صبر می کنید تا شیب رخ دهد و زمان بازگشت دوباره فرا می رسد.

افرادی که با فروش بیش از حد از فروش خودداری می کنند ، ممکن است از درخشش خود لذت ببرند و نتوانند موقعیت های خود را در پایین ترین سطح حاصل کنند. بنابراین ، حتی فروشندگانی که حق داشتند می توانند در دستیابی به هر چیزی با ارزش ماندگار ناکام باشند.

آخر اینکه ، اگر اشتباه کنید و هیچ کس دیگری وجود ندارد ، چه می کنید؟در این حالت ، شما دستاوردهای بعدی را از دست نخواهید داد و یا هرگز به این کار باز نمی گردید و یا با قیمت های بالاتر این کار را انجام نمی دهید.

بنابراین به طور کلی ایده خوبی نیست که به منظور زمان بندی بازار بفروشید. موارد بسیار کمی برای انجام این کار با سودآوری و تعداد بسیار کمی از افراد که مهارت لازم برای استفاده از این فرصت ها را دارند ، وجود دارد.

قبل از پایان دادن به این موضوع، توجه به این نکته مهم است که تصمیمات برای فروش همیشه در کنترل یک مدیر سرمایه گذاری نیست. مشتریان می‌توانند سرمایه را از حساب‌ها و وجوه برداشت کنند، که نیاز به فروش دارد، و عمر محدود صندوق‌های بسته می‌تواند مدیران را ملزم به انحلال دارایی‌ها کند، حتی اگر برای فروش آماده نباشند. انتخاب آنچه برای فروش در این شرایط هنوز هم می تواند بر اساس انتظارات مدیر در مورد بازده آتی باشد، اما تصمیم برای فروش در میان انتخاب های مدیر نیست.

چقدر برای نگه داشتن زیاد است؟

مطمئناً مواقعی وجود دارد که بر اساس ایده انتخاب نسبی، فروش یک دارایی به نفع دیگری درست است. اما ما نباید این کار را به صورت مکانیکی انجام دهیم. اگر این کار را می‌کردیم، در نهایت منطقی، تمام سرمایه‌مان را در سرمایه‌گذاری که بهترین آن می‌دانیم قرار می‌دادیم.

تقریباً همه سرمایه گذاران - حتی بهترین ها - پرتفوی خود را متنوع می کنند. ما ممکن است این احساس را داشته باشیم که چه چیزی برای سرمایه گذاری بهترین است، اما من هرگز در مورد سرمایه گذار با یک سبد دارایی نشنیده ام. آنها ممکن است برای بهره بردن از چیزهایی که فکر می کنند می دانند، اضافه وزن داشته باشند، اما همچنان برای محافظت در برابر چیزهایی که نمی دانند تنوع ایجاد می کنند. این بدان معناست که آنها زیر بهینه سازی می کنند و به طور بالقوه بخشی از شانس خود را با حداکثر بازدهی مبادله می کنند تا احتمال یک بازده صرفاً عالی را افزایش دهند.

در اینجا یک سوال مرتبط از گفتگوی بازسازی شده من با اندرو وجود دارد:

H: شما یک پورتفولیوی متمرکز دارید. XYZ موقعی که شما سرمایه گذاری کردید موقعیت بزرگی بود و با توجه به این قدردانی، امروز حتی بزرگتر است. سرمایه‌گذاران باهوش پرتفوی‌ها را متمرکز می‌کنند و برای بهره‌گیری از چیزهایی که می‌دانند، نگه می‌دارند، اما با افزایش قیمت، دارایی‌ها را متنوع می‌کنند و به فروش می‌رسانند تا آسیب‌های احتمالی ناشی از چیزهایی را که نمی‌دانند محدود کنند. آیا رشد در این موقعیت، پرتفوی ما را از این نظر خارج نکرده است؟

پاسخ: شاید این درست باشد، بسته به اهداف شما. اما کوتاه کردن به معنای فروش چیزی است که بر اساس ارزیابی از پایین به بالا با آن احساس راحتی می‌کنم و به سمت چیزی حرکت می‌کنم که نسبت به آن احساس خوبی ندارم یا کمتر می‌دانم (یا پول نقد). برای من، داشتن تعداد کمی از چیزهایی که شدیداً درباره آنها احساس می کنم، به مراتب بهتر است. من فقط چند بینش خوب در طول عمرم خواهم داشت، بنابراین باید تعداد اندکی را که دارم به حداکثر برسانم.

همه سرمایه گذاران حرفه ای برای مشتریان خود عملکرد سرمایه گذاری خوبی می خواهند ، اما برای خودشان نیز موفقیت مالی می خواهند. و آماتورها باید در محدوده تحمل ریسک خود سرمایه گذاری کنند. به همین دلایل ، بیشتر سرمایه گذاران - و مطمئناً بیشتر مشتری های مدیران سرمایه گذاری - از درک غلظت نمونه کارها و در نتیجه حساسیت به تحولات غیرقابل تحمل مصون نیستند. این ملاحظات دلایل معتبری را برای محدود کردن اندازه خرید دارایی های فردی و موقعیت های پیرایش در هنگام قدردانی معرفی می کند.

سرمایه گذاران بعضی اوقات تصمیم را در مورد چگونگی وزن دارایی در پرتفوی ها به فرآیندی به نام بهینه سازی نمونه کارها واگذار می کنند. ورودی های مربوط به پتانسیل بازگشت کلاسهای دارایی ، ریسک و همبستگی در یک مدل رایانه تغذیه می شوند و با بازده بهینه تنظیم شده با ریسک ، نمونه کارها به وجود می آید. اگر یک دارایی نسبت به سایرین قدردانی کند ، این مدل می تواند مجدداً مورد استفاده قرار گیرد و به شما می گوید چه چیزی را بخرید و بفروشید. مشکل اصلی این مدل ها در این واقعیت نهفته است که تمام داده های ما در مورد این سه پارامتر مربوط به گذشته است ، اما برای رسیدن به نمونه کارها ایده آل ، مدل به داده هایی نیاز دارد که آینده را به طور دقیق توصیف می کند. علاوه بر این ، مدل ها برای ریسک نیاز به یک ورودی عددی دارند و من کاملاً اصرار دارم که هیچ عدد واحدی نمی تواند ریسک دارایی را به طور کامل توصیف کند. بنابراین ، مدل های بهینه سازی نمی توانند با موفقیت اقدامات نمونه کارها را دیکته کنند.

خط پایین:

ما باید تصمیمات سرمایه گذاری خود را بر اساس برآوردهای خود از پتانسیل هر دارایی پایه گذاری کنیم ،

ما نباید فقط به این دلیل که قیمت افزایش یافته و موقعیت متورم شده است ، بفروشیم ،

دلایل قانونی برای محدود کردن اندازه موقعیت هایی که در اختیار داریم وجود دارد ،

اما هیچ راهی برای محاسبه علمی این محدودیت ها وجود ندارد.

به عبارت دیگر ، تصمیم به اصلاح مواضع یا فروش کامل به قضاوت می رسد. وادوادمانند هر چیز دیگری که در سرمایه گذاری مهم است.

حرف آخر در مورد فروش

بیشتر سرمایه گذاران سعی می کنند با بیش از حد و کم وزن دارایی های خاص و/یا از طریق خرید و فروش به موقع ، ارزش خود را اضافه کنند. در حالی که کمتر کسی توانایی انجام مداوم این کارها را به درستی نشان داده است (به نظرات من در مورد مدیریت فعال در صفحه 4 مراجعه کنید) ، همه آزاد هستند که بتوانند به آن دست یابند. با این حال ، یک "اما" بزرگ وجود دارد.

آنچه برای من مشخص است این است که سرمایه گذاری به سادگی "مهمترین چیز" است.(شخصی باید کتابی را با آن عنوان بنویسد!) بیشتر اوراق بهادار مدیریت شده در نتیجه دستکاری وزن نمونه کارها یا خرید و فروش به منظور زمان بندی بازار از بازار بهتر نیست. شما می توانید با درگیر شدن در چنین ماشین آلات سعی کنید به بازده ها اضافه کنید ، اما بعید است که این اقدامات در بهترین حالت کار کنند و در بدترین حالت بتوانند در این راه قرار بگیرند.

بیشتر اقتصادها و شرکتها از روند مثبت سکولار بهره مند می شوند و بنابراین بیشتر بازارهای اوراق بهادار در بیشتر سالها و مطمئناً طی دوره های طولانی افزایش می یابد. یکی از طولانی ترین شاخص های سهام ایالات متحده ، S& P 500 ، میانگین بازده ترکیبی را در طی 90 سال گذشته 10. 5 ٪ در سال تولید کرده است. این عملکرد شگفت انگیز استاین بدان معناست که 1 دلار سرمایه گذاری شده در S& P 500 90 سال پیش امروز تقریباً به 8000 دلار افزایش یافته است.

بسیاری از مردم در مورد شگفتی های ترکیب اظهار داشته اند. به عنوان مثال ، طبق گزارش ها ، آلبرت انیشتین علاقه مرکب را "هشتمین شگفتی جهان" خواند. اگر امروز 1 دلار در بازده تاریخی 10. 5 ٪ در سال سرمایه گذاری شود ، در 50 سال به 147 دلار رشد می کند. ممکن است کسی استدلال کند که رشد اقتصادی در سالهای آینده کندتر از گذشته خواهد بود ، یا اینکه سهام معامله در دوره های قبلی آسانتر از امروز است. با این وجود ، حتی اگر این ترکیب فقط 7 ٪ باشد ، 1 دلار سرمایه گذاری امروز در 50 سال به بیش از 29 دلار افزایش می یابد. بنابراین ، شخصی که امروز به بزرگسالی وارد می شود ، عملاً تضمین می شود که در صورت بازنشستگی در صورت صرفاً شروع به سرمایه گذاری و جلوگیری از دستکاری در روند کار ، در زمان بازنشستگی به خوبی ثابت شود.

من روشی را که بیل میلر ، یکی از سرمایه گذاران بزرگ زمان ما ، آن را در نامه بازار 3Q 2021 خود قرار داده است:

در دوره پس از جنگ ، بازار سهام ایالات متحده در حدود 70 ٪ از سال ها افزایش یافته است. وادوادشانس بسیار کمتر از آنچه که صاحبان کازینو را بسیار غنی کرده است ، اما بیشتر سرمایه گذاران سعی می کنند 30 ٪ از زمان کاهش سهام را حدس بزنند ، یا حتی بدتر وقت خود را صرف تلاش برای گشت و گذار ، بدون فایده ، امواج سه ماهه بالا و پایین در بازاروادبیشتر بازده سهام در پشت سر هم در دوره های بدبینی یا ترس بزرگ متمرکز شده است ، همانطور که اخیراً در کاهش همه گیر 2020 شاهد بودیم. ما معتقدیم زمان ، نه زمان بندی ، کلید ایجاد ثروت در بورس سهام است.(18 اکتبر 2021. تأکید اضافه شده)

میلر درباره «ترفندهای تند» صحبت می کند؟در 11 آوریل 2019، The Motley Fool به داده‌هایی از راهنمای بازنشستگی 2019 JP Morgan Asset Management استناد کرد که نشان می‌دهد در دوره 20 ساله بین سال‌های 1999 و 2018، بازده سالانه S& P 500 5. 6 درصد بوده است، اما بازده شما فقط می‌شد2. 0٪ اگر 10 روز بهترین را پشت سر گذاشته بودید (یا تقریباً 0. 4٪ از روزهای معاملاتی)، و اگر 20 روز بهترین را از دست می دادید، اصلاً درآمدی نداشتید. در گذشته، بازده اغلب به طور مشابه در تعداد کمی از روز متمرکز شده است. با این وجود، سرمایه‌گذاران بیش فعال همچنان به ورود و خروج از بازار ادامه می‌دهند و هزینه‌های مبادلات و مالیات بر عایدی سرمایه را متحمل می‌شوند و خطر از دست دادن آن «انفجارهای شدید» را دارند.

همانطور که قبلا ذکر شد، سرمایه گذاران اغلب درگیر فروش می شوند زیرا معتقدند کاهش قریب الوقوع است و توانایی اجتناب از آن را دارند. با این حال، حقیقت این است که خرید یا نگهداری - حتی با قیمت های بالا - و تجربه کاهش به خودی خود مرگبار نیست. معمولاً هر اوج در بازار یک بالاتر را به دنبال دارد و در نهایت فقط بازده بلندمدت اهمیت دارد. کاهش قرار گرفتن در معرض بازار از طریق فروش نادرست - و در نتیجه عدم مشارکت کامل در روند مثبت بلندمدت بازارها - یک گناه بزرگ در سرمایه گذاری است. این حتی بیشتر در مورد فروش بدون دلیل چیزهایی که سقوط کرده اند، تبدیل نوسانات منفی به ضررهای دائمی و از دست دادن معجزه ترکیب طولانی مدت صادق است.

وقتی برای اولین بار با مردم ملاقات می کنم و آنها متوجه می شوند که من در تجارت سرمایه گذاری هستم، اغلب می پرسند (به ویژه در اروپا) "چه چیزی معامله می کنید؟"این سوال من را عصبانی می کند. از نظر من، "معامله" به معنای پرش به داخل و خارج از دارایی های فردی و کل بازارها بر اساس حدس و گمان است که قیمت ها در ساعت، روز، ماه یا سه ماهه آینده چه کاری انجام خواهند داد. ما در Oaktree درگیر چنین فعالیتی نیستیم و افراد کمی توانایی انجام آن را به خوبی نشان داده اند.

ما به جای معامله گران ، خودمان را سرمایه گذاران می دانیم. به نظر من ، سرمایه گذاری به معنای ارتکاب سرمایه به دارایی ها بر اساس برآوردهای فصلی از پتانسیل آنها و بهره مندی از نتایج در دراز مدت است. اوکتری افرادی را به نام معامله گران استخدام می کند ، اما شغل آنها شامل اجرای تصمیمات سرمایه گذاری بلند مدت است که توسط مدیران نمونه کارها بر اساس اصول دارایی انجام می شود. هیچ کس در اوکتری معتقد نیست که می توانند با فروش اکنون و خرید پس از کاهش مداخله ، درآمد خود را کسب کنند و یا پس از آن خرید کنند ، بر خلاف نگه داشتن سالها و اجازه دادن به قیمت های بالابر در صورت اثبات انتظارات اساسی.

هنگامی که اوکتری در سال 1995 تشکیل شد ، پنج بنیانگذار - که در آن زمان به طور متوسط نه سال با هم کار کرده بودند - یک فلسفه سرمایه گذاری را بر اساس آنچه در آن زمان با موفقیت انجام داده بود ، تأسیس کردند. یکی از شش اصول ، نظر ما را در مورد تلاش برای بازارهای زمان در هنگام خرید و فروش ابراز کرد:

از آنجا که ما به توانایی پیش بینی کننده مورد نیاز برای درست بازارهای زمانی اعتقاد نداریم ، ما در هر زمان که دارایی های با قیمت جذاب خریداری شوند ، به طور کامل سرمایه گذاری می کنیم. نگرانی در مورد آب و هوای بازار ممکن است باعث شود ما به سمت سرمایه گذاری های دفاعی تر ، انتخاب انتخاب یا عمدا عمل کنیم ، اما ما هرگز برای جمع آوری پول نقد حرکت نمی کنیم. مشتریان ما را برای سرمایه گذاری در سوله های خاص بازار استخدام می کنند ، و ما هرگز نباید در انجام کار خود نتوانیم. سرمایه گذاری هایی که کاهش قیمت کاهش می یابد ناخوشایند است ، اما بازده را از دست نمی دهد زیرا ما نتوانستیم آنچه را که برای خرید استخدام شده ایم خریداری کنیم ، غیرقابل توصیف است.

ما هرگز هیچ یک از شش اصول فلسفه سرمایه گذاری خود را تغییر نداده ایم - از جمله این یکی - و هیچ برنامه ای برای انجام این کار نداریم.

13 ژانویه 2022

اطلاعات حقوقی و افشای

این تفاهم نامه نظرات نویسنده را از تاریخ ذکر شده بیان می کند و چنین دیدگاه هایی بدون اطلاع قبلی تغییر می کند. Oaktree وظیفه و تعهدی برای به روزرسانی اطلاعات موجود در اینجا ندارد. علاوه بر این ، اوکتری هیچ نمایندگی نمی کند و نباید فرض کرد که عملکرد سرمایه گذاری گذشته نشانه نتایج آینده است. علاوه بر این ، هر جا که پتانسیل سود وجود داشته باشد ، امکان ضرر نیز وجود دارد.

این یادداشت فقط برای اهداف آموزشی در دسترس است و نباید برای هیچ هدف دیگری استفاده شود. اطلاعات موجود در اینجا به منزله ارائه خدمات مشاوره ای یا پیشنهادی برای فروش یا درخواست خرید هر گونه اوراق بهادار یا ابزار مالی مرتبط در هر حوزه قضایی نیست و نباید تلقی شود. برخی از اطلاعات موجود در اینجا در مورد روندها و عملکرد اقتصادی مبتنی بر اطلاعات ارائه شده توسط منابع مستقل شخص ثالث یا مشتق شده از آن است. Oaktree Capital Management، L. P. ("Oaktree") معتقد است که منابعی که چنین اطلاعاتی از آنها به دست آمده است قابل اعتماد هستند. با این حال، نمی تواند صحت چنین اطلاعاتی را تضمین کند و به طور مستقل صحت یا کامل بودن چنین اطلاعاتی یا مفروضاتی را که بر اساس آن اطلاعات استوار است تأیید نکرده است.

این یادداشت، از جمله اطلاعات موجود در اینجا، قابل کپی، تکثیر، انتشار مجدد، یا پست کلی یا جزئی، به هر شکلی بدون رضایت کتبی قبلی Oaktree نیست.

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.