نظریه کمیت پول (QTM) چیست؟

  • 2022-05-9

بعد از خواندن این بخش ، باید بتوانید به سؤالات زیر پاسخ دهید.

  1. نظریه کمیت پول چیست؟
  2. دوگانگی کلاسیک چیست؟
  3. با توجه به تئوری کمیت ، چه چیزی میزان تورم را در دراز مدت تعیین می کند؟

ما با ارائه چارچوبی برای برجسته کردن پیوند بین رشد پول و تورم در مدت زمان طولانی شروع می کنیم. این چارچوب بحث ما در مورد تورم را در کوتاه مدت ، که در فصل 10 "درک فدرال رزرو" موجود است ، تکمیل می کند. نظریه کمیت پول رابطه بین پول ، تولید و قیمت هایی که برای مطالعه تورم استفاده می شود. رابطه بین پول ، تولید و قیمت هایی است که برای مطالعه تورم استفاده می شود. این مبتنی بر هویت حسابداری است که می تواند به جریان دایره ای درآمد بازگردد. در میان چیزهای دیگر ، جریان دایره ای به ما می گوید

هزینه های اسمی = تولید ناخالص داخلی اسمی (تولید ناخالص داخلی).

"هزینه های اسمی" در این عبارت با استفاده از پول انجام می شود. در حالی که پول از دارایی های مختلفی تشکیل شده است ، می توانید - به عنوان یک استعاره - فکر کنید که کاملاً از قبض های دلار تشکیل شده است. هزینه های اسمی در اقتصاد پس از آن به شکل این صورتحساب دلار از شخص به شخص دیگر می رسد. اگر صورتحساب دلار زیادی نسبت به کل هزینه های اسمی وجود نداشته باشد ، پس هر لایحه باید در تعداد زیادی معاملات درگیر شود.

سرعت تولید ناخالص داخلی اسمی پول تقسیم بر عرضه پول. اندازه گیری این است که چگونه سریع (به طور متوسط) این صورتحساب دلار دست در اقتصاد تغییر می کند. این با تقسیم هزینه های اسمی توسط عرضه پول ، که کل سهام پول در اقتصاد است محاسبه می شود:

سرعت پول = عرضه پول اسمی = عرضه پول تولید ناخالص داخلی اسمی.

اگر سرعت زیاد باشد ، برای هر دلار ، اقتصاد مقدار زیادی تولید ناخالص داخلی اسمی تولید می کند.

با استفاده از این واقعیت که تولید ناخالص داخلی اسمی برابر با تولید ناخالص داخلی واقعی × سطح قیمت است ، ما این را می بینیم

سرعت پول = سطح قیمت × عرضه پول تولید ناخالص داخلی واقعی.

و اگر هر دو طرف این معادله را با عرضه پول ضرب کنیم ، معادله کمیت را معادله ای می گیریم که می گوید عرضه پول زمان سرعت پول برابر با تولید ناخالص داخلی اسمی است.، که یکی از معروف ترین عبارات اقتصاد است:

عرضه پول × سرعت پول = سطح قیمت × تولید ناخالص داخلی واقعی.

بگذارید ببینیم که چگونه این معادلات با نگاه به سال 2005 کار می کنند. در آن سال ، تولید ناخالص داخلی اسمی حدود 13 تریلیون دلار در ایالات متحده بود. میزان پول در گردش در اقتصاد حدود 6. 5 تریلیون دلار بود. در فصل 9 "پول: راهنمای کاربر" ، ما در مورد این واقعیت بحث کردیم که هیچ تعریف ساده ای از پول وجود ندارد. این رقم به تعدادی به نام "M2" اشاره دارد که شامل ارز و همچنین سپرده در بانکهایی است که به راحتی برای هزینه ها در دسترس هستند. اگر این پول به شکل 6. 5 تریلیون دلار صورتحساب برای هر معامله ای که ما در تولید ناخالص داخلی حساب می کنیم ، تغییر می دهد ، به طور متوسط ، هر صورتحساب باید دو بار در طول سال (13/6/2 = 2) تغییر کرده باشد. بنابراین سرعت پول در سال 2005 2 بود.

می توانید جریان دایره ای از درآمد را در جعبه ابزار مرور کنید.

دوگانگی کلاسیک

تاکنون ، ما فقط تعریفی را نوشتیم. دو مرحله وجود دارد که ما را از این تعریف به یک تئوری تورم سوق می دهد. ابتدا از معادله کمیت استفاده می کنیم تا نظریه ای از سطح قیمت را به ما ارائه دهیم. سپس نرخ رشد سطح قیمت را که نرخ تورم است ، بررسی می کنیم.

در اقتصاد کلان ما همیشه مراقب هستیم که بین متغیرهای اسمی و واقعی تمایز قائل شویم:

  • متغیرهای اسمی متغیر تعریف شده و از نظر پول اندازه گیری شده است. از نظر پول تعریف و اندازه گیری می شوند. مثالها شامل تولید ناخالص داخلی اسمی ، دستمزد اسمی ، قیمت دلار کارتن شیر ، سطح قیمت و غیره است.(بیشتر متغیرهای اسمی در واحدهای پولی اندازه گیری می شوند ، اما برخی از آنها فقط تعداد هستند. به عنوان مثال ، نرخ بهره اسمی به شما می گوید که سال آینده برای هر دلار که امسال در یک دارایی سرمایه گذاری می کنید چند دلار دریافت خواهید کرد. بنابراین به این ترتیب اندازه گیری می شود "دلار در هر دلار ، "بنابراین یک شماره است.)
  • همه متغیرهایی که بر حسب پول تعریف یا اندازه‌گیری نشده‌اند، متغیرهای واقعی هستند.. آنها شامل تمام متغیرهایی هستند که برای تصحیح اثرات تورم بر یک شاخص قیمت تقسیم می کنیم، مانند تولید ناخالص داخلی واقعی، مصرف واقعی، موجودی سرمایه، دستمزد واقعی و غیره. برای شهود، می‌توانید تصور کنید که این متغیرها بر حسب واحدهای تولید ناخالص داخلی (سال پایه) اندازه‌گیری می‌شوند (بنابراین، وقتی در مورد مصرف واقعی صحبت می‌کنیم، می‌توانید به مصرف واقعی یک بسته کالا فکر کنید. خدمات یک خانوار). متغیرهای واقعی همچنین شامل عرضه نیروی کار (بر حسب ساعت اندازه گیری) و بسیاری از متغیرهایی هستند که واحدهای مشخصی ندارند اما فقط عدد هستند، مانند سرعت پول یا نسبت سرمایه به تولید یک اقتصاد.

قبل از رکود بزرگ، دیدگاه غالب در اقتصاد یک نظریه اقتصادی به نام دوگانگی کلاسیک بود. این دوگانگی که متغیرهای واقعی مستقل از متغیرهای اسمی تعیین می شوند.. اگرچه این اصطلاح تحمیل کننده به نظر می رسد، اما این ایده نیست. بر اساس دوگانگی کلاسیک، متغیرهای واقعی مستقل از متغیرهای اسمی تعیین می شوند. به عبارت دیگر، اگر لیست بلندبالایی از متغیرهای مورد استفاده توسط اقتصاددانان کلان را بردارید و آنها را در دو ستون بنویسید - متغیرهای واقعی در سمت چپ و متغیرهای اسمی در سمت راست - آنگاه می‌توانید تمام متغیرهای واقعی را بدون نیاز به دانستن هیچ یک از آنها کشف کنید. متغیرهای اسمی

پس از رکود بزرگ، اقتصاددانان به جای آن به مدل مخارج کل رابطه بین مخارج برنامه ریزی شده و تولید روی آوردند. برای درک بهتر نوسانات اقتصاد کل. در آن چارچوب، دوگانگی کلاسیک برقرار نیست. اقتصاددانان هنوز بر این باورند که دوگانگی کلاسیک مهم است، اما امروزه اقتصاددانان فکر می‌کنند که دوگانگی کلاسیک فقط در بلندمدت کاربرد دارد.

دوگانگی کلاسیک را می توان از آزمایش فکری زیر مشاهده کرد. با وضعیتی شروع کنید که در آن اقتصاد در تعادل است، به این معنی که عرضه و تقاضا در تمام بازارهای مختلف اقتصاد در تعادل هستند. دوگانگی کلاسیک به ما می گوید که این تعادل قیمت های نسبی (قیمت یک کالا از نظر کالای دیگر) را تعیین می کند، نه قیمت های مطلق. ما می توانیم این نتیجه را با فکر کردن به بازارهای کار، کالا و اعتبار درک کنیم.

شکل 11. 2 "تعادل بازار کار" تعادل بازار کار را ارائه می دهد. در محور عمودی دستمزد واقعی است زیرا خانوارها و بنگاهها تصمیمات کار و تقاضای کار خود را بر اساس دستمزدهای واقعی و نه اسمی می گیرند. خانوارها می خواهند بدانند که با کار بیشتر چقدر مصرف اضافی می تواند دریافت کند ، در حالی که بنگاه ها می خواهند هزینه استخدام بیشتر از نظر تولید را بدانند. در هر دو مورد ، این دستمزد واقعی است که انتخاب های اقتصادی را تعیین می کند.

شکل 11. 2 تعادل بازار کار

اکنون در مورد بازارهای کالا و خدمات فکر کنید. تقاضا برای هرگونه خدمات یا خدمات بستگی به درآمد واقعی خانوارها و قیمت واقعی کالا یا خدمات دارد. ما می توانیم با تصحیح تورم ، قیمت های واقعی را محاسبه کنیم: یعنی با تقسیم هر قیمت اسمی بر سطح قیمت کل. تصمیمات تقاضای خانوار به متغیرهای واقعی مانند درآمد واقعی و قیمت های نسبی بستگی دارد. اگر اصول اقتصاد خرد را مطالعه کرده اید ، به یاد داشته باشید که محدودیت بودجه یک خانوار بستگی به درآمد تقسیم بر قیمت یک کالای خوب و قیمت یک کالای خوب از نظر دیگری دارد. اگر کالاهای مختلفی وجود داشته باشد ، محدودیت بودجه را می توان با تقسیم درآمد بر اساس سطح قیمت و با تقسیم کلیه قیمت ها بر همان سطح قیمت تعیین کرد. در مورد تصمیمات عرضه بنگاه ها نیز همین مسئله صادق است. ما قبلاً استدلال کرده ایم که تقاضای نیروی کار فقط به دستمزد واقعی بستگی دارد. از این رو عرضه خروجی نیز به دستمزد واقعی و نه اسمی بستگی دارد. به طور کلی ، اگر بنگاه از ورودی های دیگر در فرآیند تولید استفاده کند ، آنچه برای تصمیم شرکت مهم است ، قیمت این ورودی ها نسبت به قیمت خروجی آن یا به طور کلی بیشتر به سطح قیمت کلی است. اگر اصول اقتصاد خرد را مطالعه کرده اید ، شرط اینکه قیمت برابر با هزینه حاشیه ای باشد برای توصیف تصمیم خروجی یک شرکت استفاده می شود. آنچه در این صورت اهمیت دارد ، قیمت ورودی ، نسبت به قیمت خروجی است.

در مورد بازارهای اعتباری چطور؟عرضه و تقاضای اعتبار به نرخ بهره واقعی بستگی دارد. این بدان معناست که کسانی که اعتبار خود را تأمین می کنند در مورد بازدهی که در ساخت وام به صورت واقعی دریافت می کنند فکر می کنند: اگرچه ممکن است وام از نظر پول بیان شود ، اما عرضه اعتبار در واقع به بازده واقعی بستگی دارد. همین مسئله در مورد وام گیرندگان نیز صادق است: یک قرارداد وام ممکن است نرخ بهره اسمی را تعیین کند ، اما نرخ بهره واقعی هزینه وام را از نظر کالا تعیین می کند. عرضه و تقاضا برای اعتبار در شکل 11. 3 "تعادل بازار اعتبار" نشان داده شده است.

شکل 11. 3 تعادل بازار اعتبار

تعادل بازار اعتبار با مقدار اعتبار تمدید شده (وام) و نرخ بهره واقعی در جایی که مقدار عرضه شده برابر با مقدار مورد نیاز است ، رخ می دهد.

شما می توانید بازار کار و بازار اعتبار را به همراه منحنی های اساسی تقاضا و عرضه در ابزار ابزار مرور کنید. همچنین می توانید نحوه تصحیح تورم را مرور کنید.

دوگانگی کلاسیک دلالت اساسی دارد که می توانیم از طریق یک تمرین آماری مقایسه ای مطالعه کنیم. به یاد بیاورید که در یک تمرین آماری مقایسه ای ما بررسی می کنیم که چگونه قیمت تعادل و خروجی تغییر می کند وقتی چیز دیگری ، خارج از بازار تغییر می کند. در اینجا می پرسیم: چه اتفاقی برای تولید ناخالص داخلی واقعی و سطح قیمت بلند مدت هنگام عرضه پول تغییر می کند؟برای یافتن جواب ، ما با معادله کمیت شروع می کنیم:

عرضه پول × سرعت پول = سطح قیمت × تولید ناخالص داخلی واقعی.

پیش از این ما این معادله را به عنوان یک هویت مورد بحث قرار دادیم - چیزی که باید با تعریف متغیرها صادق باشد. اکنون ما آن را به یک تئوری تبدیل می کنیم. برای انجام این کار ، ما این فرض را مطرح می کنیم که سرعت پول ثابت است. این بدان معنی است که هرگونه افزایش در عرضه پول باید سمت چپ معادله کمیت را افزایش دهد. هنگامی که سمت چپ معادله کمیت افزایش می یابد ، بنابراین ، برای هر سطح معین از خروجی ، سطح قیمت بالاتر است (به طور معادل ، برای هر مقدار معین از سطح قیمت ، سطح تولید ناخالص داخلی واقعی بالاتر است).

پس از تغییر عرضه پول ، چه چیزی تغییر می کند: خروجی ، قیمت ها یا هر دو؟بر اساس دوگانگی کلاسیک ، ما جواب را می دانیم. متغیرهای واقعی ، مانند تولید ناخالص داخلی واقعی و سرعت پول ، ثابت بمانند. تغییر در یک متغیر اسمی - عرضه پول - به تغییر در سایر متغیرهای اسمی منجر می شود ، اما متغیرهای واقعی تغییر نمی کنند. این واقعیت که تغییرات در عرضه پول هیچ تأثیر بلند مدت بر متغیرهای واقعی ندارد ، بی طرفی از پول طولانی نامیده می شود و این واقعیت است که تغییرات در عرضه پول هیچ تأثیر بلند مدت بر متغیرهای واقعی ندارد. واد

می توانید جزئیات بیشتری در مورد نحوه انجام تمرینات استاتیک مقایسه ای در مجموعه ابزار پیدا کنید.

چگونه این دیدگاه از تأثیرات سیاست پولی با مکانیسم انتقال پولی سازوکار در توضیح چگونگی تأثیر اقدامات یک بانک مرکزی بر متغیرهای اقتصادی کل ، به ویژه تولید ناخالص داخلی واقعی است.؟به فصل 10 "درک فدرال رزرو" مراجعه کنید. مکانیسم انتقال پولی توضیح می دهد که مرجع پولی با تغییر نرخ بهره هدف خود ، بر هزینه های کل تأثیر می گذارد.

  • مقامات پولی نرخ بهره را تغییر می دهد.
  • تغییرات در نرخ بهره بر مخارج کالاهای بادوام توسط شرکت ها و خانوارها تأثیر می گذارد.
  • تغییرات در مخارج از طریق یک اثر چند برابری بر هزینه های کل تأثیر می گذارد.

به یاد داشته باشید که مقام پولی نرخ بهره را از طریق عملیات بازار باز تغییر می دهد. اگر می‌خواهد کل هزینه‌ها را افزایش دهد، این کار را با کاهش نرخ بهره انجام می‌دهد و با خرید اوراق قرضه دولتی با پول، نرخ بهره را کاهش می‌دهد. کاهش نرخ بهره معادل افزایش عرضه پول است، بنابراین مکانیسم انتقال پولی همچنین به ما می آموزد که افزایش عرضه پول منجر به افزایش هزینه های کل می شود. یک تفاوت وجود دارد که در اینجا بی‌اهمیت است، و آن این است که مکانیسم انتقال پول لزوماً سرعت پول را ثابت فرض نمی‌کند. مکانیسم انتقال پول زمانی مفید است که بخواهیم اثرات کوتاه مدت سیاست پولی را درک کنیم. هنگام مطالعه درازمدت، کار با معادله کمیت و فکر کردن به سیاست پولی از نظر عرضه پول به جای نرخ بهره آسان تر است.

در نهایت یک یادآوری: در کوتاه مدت، بی طرفی پول برقرار نیست. این به این دلیل است که در کوتاه مدت ما چسبندگی دستمزدها و/یا قیمت‌های اسمی را فرض می‌کنیم. در این صورت، تغییرات در حجم اسمی پول منجر به تغییر در عرضه واقعی پول خواهد شد. با دستمزدها و/یا قیمت های چسبنده، دوگانگی کلاسیک شکسته می شود.

تورم بلندمدت

اکنون از معادله کمیت برای ارائه نظریه تورم بلندمدت استفاده می کنیم. برای این کار از قوانین نرخ رشد استفاده می کنیم. یکی از این قوانین به شرح زیر است: اگر دو متغیر x و y دارید، نرخ رشد محصول (x × y) حاصل جمع نرخ رشد x و نرخ رشد y است. می توانیم این را در معادله کمیت اعمال کنیم:

عرضه پول × سرعت پول = سطح قیمت × تولید ناخالص داخلی واقعی.

سمت چپ این معادله حاصل ضرب دو متغیر عرضه پول و سرعت پول است. سمت راست نیز حاصل ضرب دو متغیر است. بنابراین ما به دست می آوریم

نرخ رشد عرضه پول + نرخ رشد سرعت پول = نرخ تورم + نرخ رشد تولید.

ما از این واقعیت استفاده کرده ایم که نرخ رشد سطح قیمت طبق تعریف، نرخ تورم است.

می توانید قوانین نرخ رشد را در جعبه ابزار بررسی کنید.

ما همچنان فرض می کنیم که سرعت پول ثابت است. در حقیقت ، سرعت پول نیز ممکن است در نتیجه تحولات در بخش مالی با گذشت زمان رشد کند. گفتن اینکه سرعت پول ثابت است همان است که می گویند نرخ رشد آن صفر است. با استفاده از این واقعیت و تنظیم مجدد معادله ، می فهمیم که نرخ تورم بلند مدت بستگی به تفاوت بین سرعت عرضه پول و رشد سریع دارد:

نرخ تورم = نرخ رشد عرضه پول - نرخ رشد تولید.

نرخ رشد طولانی مدت خروجی به نرخ رشد عرضه پول یا نرخ تورم بستگی ندارد. ما این را می دانیم زیرا رشد تولید طولانی مدت به انباشت سرمایه ، نیروی کار و فناوری بستگی دارد. از بحث ما در مورد بازارهای نیروی کار و اعتباری ، تعادل در این بازارها توسط متغیرهای واقعی شرح داده شده است. تعادل در بازار کار به دستمزد واقعی بستگی دارد و نه به متغیرهای اسمی. به همین ترتیب ، تعادل در بازار اعتبار به ما می گوید که سطح سرمایه گذاری به متغیرهای اسمی بستگی ندارد. از آنجا که سهام سرمایه در هر دوره فقط انباشت سرمایه گذاری گذشته است ، می دانیم که سهام سرمایه نیز مستقل از متغیرهای اسمی است.

بنابراین یک ارتباط مستقیم بین نرخ رشد عرضه پول و نرخ تورم وجود دارد. دوگانگی کلاسیک به ما می آموزد که تغییر در عرضه پول بر سرعت پول یا سطح تولید تأثیر نمی گذارد. از این رو نتیجه می گیرد که هرگونه تغییر در نرخ رشد عرضه پول به عنوان تغییر در نرخ تورم ، یک به یک نشان می دهد. ما بعداً درباره سیاست پولی بیشتر می گوییم ، اما توجه داشته باشید که پیامدهای فوری برای انجام سیاست های پولی وجود دارد:

  • در یک اقتصاد رو به رشد ، معاملات بیشتری صورت می گیرد ، بنابراین به طور معمول برای تسهیل این معاملات نیاز به پول بیشتری وجود دارد. بنابراین برخی از رشد عرضه پول احتمالاً برای مطابقت با افزایش درآمد مطلوب است.
  • اگر مقامات پولی در دراز مدت سطح قیمت پایدار-تورم صفر-را بخواهند ، باید سعی کنند نرخ رشد عرضه پول برابر با نرخ رشد (بلند مدت) تولید را تعیین کنند.
  • اگر مقامات پولی در دراز مدت سطح پایین تورم را بخواهند ، باید هدف آنها این باشد که عرضه پول فقط کمی سریعتر از نرخ رشد تولید رشد کند.

به خاطر داشته باشید که این فقط یک تئوری است. معادله کمیت به عنوان یک هویت در نظر گرفته می شود. اما فرض سرعت ثابت و این بیانیه مبنی بر رشد تولید طولانی مدت مستقل از رشد پول ، ادعاهایی است که بر اساس یک بدنه تئوری است. اکنون ما می بینیم که این تئوری چقدر متناسب با واقعیت ها است.

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.