فهرست مطالب

  • 2022-04-17

آنها اشتباه می کردند.

  • در انصاف ، این معضلات جدی است. آنها همچنین ناآشنا هستند."جداشدگی" چند سال پیش وارد واژگان واشنگتن شد و این یک وقفه چشمگیر از فرضیات قبلی است. به عنوان مثال ، در سال 2018 ، من خاطرنشان كردم كه اینترنت جهانی احتمالاً به یك اینترنت به رهبری چینی و یك اینترنت به رهبری آمریكا تبدیل می شود. در آن زمان ، این ایده هنوز به اندازه کافی جدید بود که این اظهار نظر در سراسر جهان عناوین ایجاد کرد. اکنون ، پیش بینی قبلاً در نیمه راه درست است. در همین حال ، سیاست گذاران - که معمولاً تکنسین نیستند - می توانند خود را در مورد زنجیره های پیچیده جهانی عرضه کنند که هنوز هم ایالات متحده ، چین و بسیاری از کشورهای دیگر را پیوند می دهند.
در سال 2019 ، من به عنوان رئیس NSCAI ، کمیسیون دو طرفه اجباری کنگره منصوب شدم که متهم به "روش ها و وسایل لازم برای پیشبرد توسعه هوش مصنوعی ، یادگیری ماشین و فن آوری های مرتبط برای پرداختن به طور جامع است. نیازهای امنیت ملی و دفاعی ایالات متحده. "1 من با رهبران صنعت ، آکادمی و دولت برای تدوین توصیه هایی که توسط کنگره ، دولت و ادارات و آژانس ها تصویب می شود ، کار کردم.

ما موفق بودیم ، اما این تلاش به اندازه کافی پیش نرفت. به همین دلیل است که من همچنان از قوانین اساسی دفاع می کنم (مانند قانون نوآوری و رقابت ایالات متحده و قانون رقابت آمریکا) ، برای توسعه مرحله بعدی گزینه های قابل اجرا در سیاست (از طریق پروژه مطالعات رقابتی ویژه که اخیراً راه اندازی شده است) ، برای حمایت از BOLDو تحقیقات جاه طلبانه در مورد سخت ترین مشکلات هوش مصنوعی (از طریق ابتکار جدید AI2050 من) ، و برای بالا بردن بحث عمومی (در آخرین کتاب من ، عصر AI ، با هنری کیسینجر و دانیل هوتنلوچر).

با این وجود ، کارهای بیشتری برای تأمین آینده فناوری آمریکا در زمینه افزایش یک چین وجود دارد. با توجه به سهام زیاد و پیچیدگی سرگیجه چالش ها ، بسیاری از رهبران ایالات متحده هنوز در جستجوی یک چارچوب ذهنی هستند - مجموعه ای از ابزارهای تحلیلی برای کمک به آنها در پاسخ به اساسی ترین سؤالات استراتژی و سیاست. گروه استراتژی چین ، یک گروه دو طرفه از متفکران و متفکران که من در سال 2020 با جارد کوهن تشکیل دادم ، به دنبال توسعه این نوع چارچوب ها بودند. یکی از یافته های اصلی ما این بود که چنین معضلات عمیق ملی خواستار تجزیه و تحلیل عمیق تر توسط طیف وسیعی از صداهای مستقل است.

به همین دلیل من بسیار خوشحال شدم که گزارش جدید جان باتمن را با عنوان "جداسازی فن آوری ایالات متحده و چین": یک چارچوب استراتژی و سیاست "خواندم. جان یک متفکر درخشان است که یک کتاب راهنمای استثنایی و طرح را برای اقدام ایالات متحده نگاشته است. گزارش وی براساس توصیه های بیان شده توسط NSCAI و گروه استراتژی چین است. این یک دستاورد بزرگ است ، و من به شدت امیدوارم که سیاست گذاران به آن توجه کنند.

امروزه در مورد سیاست فناوری ایالات متحده و چین کمبود تحلیل وجود ندارد ، اما گزارش جان از جاه طلبی ، وضوح و سخت گیری آن چشمگیر است. برای شروع ، او از دو بزرگترین و رایج ترین مشکلات جلوگیری می کند: ارائه ایده های استراتژیک مبهم بدون توضیح نحوه اجرای آنها ، یا فهرست بندی لیست لباس های شسته شده بدون هیچ استراتژی قابل تشخیص. در عوض ، جان یک خط مستقیم از ارتفاعات استراتژی بزرگ آمریکا به سنگرهای تصمیم گیری آژانس ترسیم می کند. وی با این رویکرد روشمند ، یک برنامه هوشمند و قابل دستیابی را برای طیف قابل توجهی از اهداف امنیت ملی و اقتصادی ایالات متحده تشریح می کند. من به ویژه از استفاده پرکار جان از مطالعات موردی برای ارائه پیشنهادات وی در واقعیت تکنولوژیکی قدردانی کردم.

جان نمی ترسد موقعیتی را بدست آورد و برخی از بخش های مورد علاقه من از گزارش وی مواردی بودند که من با آنها مخالفم. به عنوان مثال ، او استدلال می کند که اهمیت نظامی هوش مصنوعی ممکن است بیش از حد ارزیابی شود - یا حداقل ، دوران آنچه چین می نامد "جنگ باهوش" احتمالاً هنوز راه طولانی است. من طرف دیگر این شرط را خواهم گرفت ، اما من هنوز هم متوجه شدم که تحلیل جان یکنواخت و فکر کننده است. و در این لحظه خطرناک در تاریخ ایالات متحده ، ما به سادگی نمی توانیم به فکر گروهی باشیم. با خواستار بلندتر شدن "جداشدگی" سخت ، کمتر افراد حاضرند بگویند (یا حتی سؤال کنند) که در آن همه به پایان می رسد. جان یکی از این افراد است و من او را بخاطر آن تحسین می کنم.

پارادوکس های روابط فناوری ایالات متحده و چین از بین نمی روند. ایالات متحده باید به طور مداوم ارزیابی کند که آیا و چگونه می توان با رقیب اصلی بین المللی ما به هم پیوسته است. تصمیمات دشوار خواهد بود ، مباحثات داغ می شوند. گزارش جان یکی از بهترین راهنماهایی است که من سالها در آن دیده ام و همچنان یک سنگفرش خواهد بود.

بنیانگذار اریک اشمیت ، صندلی آینده اشمیت ، پروژه مطالعات ویژه رقابتی ، مدیرعامل و رئیس سابق ، گوگل

خلاصه اجرایی

"جداسازی" جزئی 2 از اکوسیستم های فناوری ایالات متحده و چین به خوبی در حال انجام است. پکن مانند سایر دولت ها و بازیگران خصوصی در سراسر جهان نقش فعالی در این فرآیند ایفا می کند. اما دولت ایالات متحده در سال‌های اخیر با افزایش استفاده از محدودیت‌های فناوری، محرک اصلی بوده است: کنترل صادرات، دستورات واگذاری، رد مجوز، ممنوعیت ویزا، تحریم‌ها، تعرفه‌ها و موارد مشابه. حمایت دوحزبی از حداقل برخی از تقویت کنترل‌های فناوری ایالات متحده وجود دارد، به‌ویژه برای فناوری‌های به اصطلاح استراتژیک، جایی که پیشرفت یا نفوذ چین می‌تواند امنیت ملی و منافع اقتصادی آمریکا را تهدید کند. اما این فناوری‌های استراتژیک دقیقاً چه هستند و دولت ایالات متحده چقدر باید برای کنترل آنها تلاش کند؟نقطه توقف مسئول کجاست – خطی که فراتر از آن محدودیت‌های فناوری که هدف آن چین است، بیشتر از آنکه به نفع آمریکا باشد، ضرر می‌رساند؟

ایالات متحده نمی تواند صرفاً از پس «جداسازی» تکنولوژیک، یکی از تأثیرگذارترین روندهای جهانی در اوایل قرن بیست و یکم، برآید.

اینها سؤالات آزاردهنده ای هستند که پاسخ های روشنی در آنها کم است. با این حال، ایالات متحده نمی تواند صرفاً از طریق جداسازی تکنولوژیک، یکی از پیامدترین روندهای جهانی در اوایل قرن بیست و یکم، دست و پنجه نرم کند. پایگاه فناوری ایالات متحده - بنیادی برای رفاه و قدرت ملی - به طور کامل با چین در یک شبکه فناوری بزرگتر و سراسر جهان در هم آمیخته است. بریدن بسیاری از رشته‌های این تار برای تبدیل آن‌ها به الگوهای جدید، دلهره‌آور و خطرناک خواهد بود. بدون یک استراتژی روشن، دولت ایالات متحده این خطر را دارد که برای محدود کردن وابستگی متقابل فناوری با چین بسیار کم یا به احتمال زیاد بیش از حد انجام دهد. به ویژه، واشنگتن ممکن است به طور تصادفی یک جدایی پر هرج و مرج و فرار را به راه بیندازد که نتواند آن را پیش بینی یا کنترل کند.

جان بیتمن

همکار ارشد فناوری و برنامه امور بین الملل

جان بیتمن عضو ارشد برنامه فناوری و امور بین الملل در بنیاد کارنگی برای صلح بین المللی است.

تفکر واضح تر و مباحث آگاهانه تر برای تدوین یک استراتژی منسجم و بادوام مورد نیاز است. امروز ، اهداف متفاوت ایالات متحده غالباً در سازه های آمورف مانند "رقابت فناوری" جمع می شوند. اصطلاحات آشنا مانند "امنیت زنجیره تأمین" اغلب در روشن کردن موارد اساسی که منافع ایالات متحده باید از آن تأمین شود و چرا. تصمیمات مهم در مجامع مات (مانند کمیته سرمایه گذاری خارجی در ایالات متحده [CFIUS]) ، تخصص های باریک (مانند قانون کنترل صادرات) یا صنایع فردی (مانند نیمه هادی ها) سکوت می شود و تصویر بزرگتر را پنهان می کند. نگرانی های سنتی "سیاست فنی" و "سیاست چین" مورد توجه بزرگ قرار می گیرد ، در حالی که پیامدهای مرتبه دوم در سایر زمینه ها (مانند سیاست آب و هوا) کوتاه می شود. و از آنجا که گفتمان چین در ایالات متحده از نظر سیاسی بیشتر متهم می شود ، استدلال هایی برای حفظ روابط فناوری به طور فزاینده ای خاموش می شود یا اصلاً ابراز نمی شود.

این گزارش با هدف پرداختن به این شکاف ها و نشان دادن چگونگی رهبران آمریکایی می تواند از زمین های گسترده ، خطرناک و عمدتاً بدون استفاده از فناوری تکنولوژیکی حرکت کند. اول ، این یک مرور کلی از تفکر و سیاست ایالات متحده را ارائه می دهد-توصیف چگونگی تحول در ایالات متحده در مورد فناوری چینی در سالهای اخیر و توضیح بسیاری از ابزارهایی که واشنگتن برای مهار وابستگی متقابل فناوری ایالات متحده و چین از آن استفاده می کند. دوم ، این گزینه های مهم استراتژیک پیش روی رهبران ایالات متحده را قاب می کند - سه استراتژی پیشنهادی برای جداسازی تکنولوژیکی و دفاع از یک مسیر میانی که گزینه های آمریکا را حفظ و گسترش می دهد. سوم ، این استراتژی را به سیاست ها و فرآیندهای قابل اجرا ترجمه می کند - اهداف خاص برای آژانس های فدرال ایالات متحده و شناسایی مناطق فناوری که در آن کنترل های دولت (یا نیستند) ضروری است. این گزارش همچنین بسیاری از سرمایه گذاری های داخلی و سایر اقدامات خودسازی را که باید با اقدامات محدود کننده همراه باشد ، برجسته می کند.

تکامل تفکر و سیاست ایالات متحده

علاقه دولت آمریكا به جداسازی فن آوری از اواسط دهه 2010 به طرز چشمگیری افزایش یافته است. در این دوره ، قدرت روزافزون و رفتارهای نگران کننده پکن در داخل و خارج از کشور ، رهبران ایالات متحده را وادار کرد که نظرات خود را درباره چین تجدید نظر کنند و تهدید دولت اصلی آن را به نظر می رساند. در عین حال ، ایده های تکنو ملی گرایانه-فن آوری پیش بینی شده به عنوان عرصه ای برای مبارزات بین المللی و نه یک بازار جهانی خنثی-در سراسر جهان صعود می کند و در نهایت در واشنگتن پیروز می شود. با هم ، این دو روند یک فنی ملی گرایی آمریکایی را که عمدتاً روی چین متمرکز شده است ، تولید کرد. این نخستین بار در دوره دوم رئیس جمهور پیشین باراک اوباما شکل گرفت ، تحت عنوان رئیس جمهور پیشین دونالد ترامپ بلند و اجرا شد و عمدتاً مورد استقبال رئیس جمهور جو بایدن قرار گرفته است.

اقدامات اولیه ایالات متحده عمدتاً "دفاعی" بود: اقدامات محدودکننده با هدف خنثی کردن یا حاوی تهدیدهای فناوری چینی. کنترل های صادراتی و واردات ، محدودیت های سرمایه گذاری ورودی و خارج از کشور ، رژیم های مجوز از راه دور و الکترونیک ، ممنوعیت ویزا ، تحریم های مالی ، قوانین معاملات فناوری ، محدودیت هزینه های فدرال و اقدامات اجرای قانون بیشتر و به شدت هدفمند چین است. به تازگی ، واشنگتن تمرکز خود را بر روی اقدامات "توهین آمیز" افزایش داده است - اقدامات مثبت برای پرورش قدرت فناوری خود آمریکا ، مانند سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه (R& D) و آموزش. با وجود این محوری توهین آمیز ، اقدامات دفاعی همچنان به تکثیر و افزایش برخی از حادترین معضلات سیاست. به عنوان مثال ، سرکوب انتقال غیرقانونی فناوری چینی در دانشگاه های ایالات متحده می تواند همکاری های علمی ارزشمندی را خنک کند ، و ممنوعیت فن آوری های چینی به دلایل امنیت ملی ممکن است باعث شود پکن (یا دیگران) موانع تجاری خود را گسترش دهند.

سیاست گذاران ایالات متحده باید از ابزارهای مختلفی که برای مهار وابستگی متقابل فناوری دو طرفه استفاده می شود ، درک کاملی داشته باشند. ابزارهای دفاعی غالباً به طور کلی به عنوان "تحریم" یا "لیست های سیاه" توصیف می شوند ، اما این مقامات قانونی متمایز را با طیف وسیعی از اثرات و آژانس های اجرایی درگیر می کند. به عنوان مثال ، Sensetime و Hytera از جمله شرکت های فناوری چینی هستند که بیشتر مورد هدف کنترل ایالات متحده قرار گرفته اند ، اما محدودیت های تحمیل شده به هر شرکت به هیچ وجه با هم همپوشانی ندارند. در همین حال ، هواوی تقریباً از تمام کنترل های قرار داده شده در هر دو Sensetime و Hytera ، به علاوه دیگران که کاملاً بی نظیر هستند ، رنج می برد. برای روشن شدن تصویر ، این گزارش یک آغازگر در مورد مقامات دفاعی کلیدی ایالات متحده و چگونگی هدف قرار دادن بخش فناوری چینی ارائه می دهد.

طبق قانون ایالات متحده ، مقامات اختیار زیادی برای تحمیل جداسازی فناوری دارند. آنها فقط برای محدود کردن چگونگی حرکت محصولات ، خدمات و ورودی های فناوری بین آمریکا و چین ، فقط باید از مفاهیم پایدار مانند "امنیت ملی" یا "منافع عمومی" استفاده کنند. بیشتر قدرتهای محدود کننده برای بخش کوچکی از پتانسیل جداکننده کامل آنها استفاده شده است. در عین حال ، مقامات محدود کننده در چندین آژانس و حوزه های سیاست تکه تکه می شوند. این ترکیب از قدرت و پیچیدگی بزرگ ، این خطر را افزایش می دهد که کنترل فناوری ایالات متحده به صورت ضعیف تصور می شود یا در اهداف متقاطع کار می کند. بنابراین توسعه یک استراتژی در سطح دولت ضروری است که می تواند از دسترسی بیش از حد و تراز کردن عناصر متفاوت به یک کل منسجم جلوگیری کند.

انتخاب یک استراتژی

یک استراتژی ایالات متحده برای جداسازی باید نوع روابط فناوری را که آمریکا امیدوار است با چین داشته باشد ، پیش بینی کند ، دلیل این دیدگاه را ارائه دهد و توضیح دهد که چگونه می توان آن را به واقعیت تبدیل کرد. یک استراتژی صوتی با ارزیابی چند بعدی از پیوندهای فناوری ایالات متحده و چین و تأثیرات گسترده آنها بر منافع متنوع آمریکایی آغاز می شود. در حقیقت ، یک استراتژی برای جداسازی تکنولوژیکی باید بیش از نگرانی های خاص فناوری یا خاص چین در نظر بگیرد. این باید ریشه در یک استراتژی بزرگ بزرگتر ایالات متحده داشته باشد که از هم جدا شدن با سایر اولویت های ملی ، از تجارت بین المللی گرفته تا ثبات سیاسی داخلی گرفته تا تغییرات جهانی آب و هوا ، که ممکن است مستقیم یا غیرمستقیم تأثیر بگذارد. واشنگتن هنوز فاقد چنین استراتژی جداکننده است ، حتی اگر به طور مداوم کنترل های جدید فناوری را به چین تحمیل کند.

پیشنهادات پیشرو را می توان در سه اردوگاه عمومی گروه بندی کرد. اول ، یک اردوگاه "محدودیت" معتقد است که روابط فناوری ایالات متحده و چین از نظر صفر است و تمایل به نفع پکن دارد ، و این امر نیاز به محدودیت چشمگیر روابط فناوری دو جانبه دارد. این گروه - از جمله چین هاوکس ، برخی از مدافعان حقوق بشر و بسیاری از مقامات امنیت ملی - در طی آنچه که به عنوان یک پنجره پایانی برای جلوگیری از تسلط تکنولوژیکی چین می بیند ، نارضایتی ایالات متحده را نشان می دهد. دوم ، یک اردوگاه "همکاری" ، پیوندهای فناوری ایالات متحده و چین را به عنوان غیر صفر و تا حد زیادی برای آمریکا درک می کند و در مورد عناصر اصلی برنامه جداسازی واشنگتن شک می کند. این گروه-از جمله بسیاری از علایق تجاری ، فعالان فنی و جهانی و برخی مترقی ها-بیش از حد واکنش ایالات متحده ، درک تهدید تورم و اعتماد به نفس بیش از حد به ابزارهای محدود کننده را نشان می دهد.

سوم ، یک اردوگاه "مرکزیت" روابط فناوری ایالات متحده و چین را پیچیده و نامشخص می داند ، با عناصر جمع صفر و غیر صفر و هزینه ها و مزایای مختلط برای هر دو کشور. سانتریسان می خواهند اقدامات دفاعی متمرکز و ریز تنظیم شده به علاوه سرمایه گذاری های تهاجمی بزرگ را داشته باشند. این گروه - از جمله بسیاری از تحلیلگران اصلی فکر ، چهره های سیاسی معتدل و برخی از رهبران ایالتی و محلی - ناتوانی ایالات متحده را برای تعادل وابستگی متقابل و جداشدگی نشان می دهد. چالش های اصلی ظرفیت شامل تأمین هماهنگی دولتی و خصوصی ، نقشه برداری از زنجیره های تأمین پیچیده و غلبه بر شبکه واشنگتن ، قطبش و دست و پا چلفتی بوروکراتیک است.

ایالات متحده باید یک استراتژی مرکز گرایانه اتخاذ کند. وجود بحث و گفتگوی داغ در بین این سه اردوگاه ، خود استدلال برای افزایشی دقیق است که از آن حمایت می کند. ما هنوز در سالهای ابتدایی یک مرحله کاملاً جدید در روابط ایالات متحده و چین هستیم و فقط به دلیل تحولات جهانی دور از دسترس وعده داده شده توسط هوش مصنوعی (AI) و سایر فن آوری های نوظهور هستیم. این تغییرات آینده ، گرچه بدون تردید قابل توجه است ، اما ارزیابی برای ناظران امروزی دشوار است. سیاستگذاران باید برای مدت زمان بیشتری بازی کنند - در حالی که آینده به تمرکز واضح تر می رسد ، گزینه های آمریکایی را حفظ و گسترش می دهند.

تلاش اولیه باید "توهین آمیز" باشد: سرمایه گذاری ها و انگیزه های جدید برای تقویت و متنوع کردن مسیرهای نوآوری، زنجیره تامین، خطوط لوله استعدادها و مدل های درآمد در حوزه های فناوری استراتژیک. ایالات متحده نفوذ بسیار بیشتری بر قدرت تکنولوژیکی خود نسبت به چین دارد و چنین سرمایه‌گذاری‌هایی به عنوان پوششی در برابر سناریوهای متعدد عمل می‌کنند. آن‌ها می‌توانند آمریکا را برای جداسازی فن‌آوری کامل با هزینه‌ها و ریسک‌های کمتر، در صورت لزوم، آماده کنند، یا می‌توانند شرکت‌های آمریکایی را برای رقابت بهتر در بازار فناوری هنوز جهانی‌شده، قرار دهند.

از آنجایی که اجرای سرمایه‌گذاری‌های تهاجمی چالش برانگیز است و زمان زیادی طول می‌کشد تا نتیجه بدهند، باید از محدودیت‌های «تدافعی» سریع برای خرید زمان استفاده کرد. واشنگتن باید کنترل‌هایی را در حوزه‌های فناوری که به نظر می‌رسد چین نزدیک به تضمین مزایای منحصربه‌فرد، استراتژیک مهم و طولانی‌مدت است، ایجاد کند. اقدامات تدافعی می تواند به جلوگیری از پیشرفت های چین برای مدت طولانی کمک کند تا تلاش های تهاجمی ایالات متحده به ثمر بنشیند.

با این حال، ابزارهای محدود کننده باید به یک نقش ثانویه و حمایتی محدود شوند و فقط در شرایط قانع کننده استفاده شوند. محدودیت‌های فناوری می‌تواند پرهزینه باشد (به صنایع و مبتکران ایالات متحده آسیب می‌رساند)، نادقیق (فعالیت بیشتر از آنچه در نظر گرفته شده است را کاهش می‌دهد) و حتی بیهوده (عدم رفع تهدیدهای مربوط به فناوری چین). ابزارهای محدود کننده به خودی خود نمی توانند برتری فناوری ایالات متحده را در درازمدت تضمین کنند، اما می توانند و باید سلطه چین را در کوتاه مدت ناکام بگذارند و فرصت های رقابتی را حفظ کنند در حالی که آمریکا دوباره گروه بندی می شود و در حوزه های فناوری کلیدی شتاب را به دست می آورد.

ابزارهای محدود کننده به خودی خود نمی توانند برتری فناوری ایالات متحده را در طولانی مدت تضمین کنند، اما می توانند و باید سلطه چین را در کوتاه مدت ناکام بگذارند.

یک استراتژی متمرکز از این نوع همچنین به دولت ایالات متحده کمک می کند تا کنترل خود را بر روند جداشدگی حفظ کند - سرعت و دامنه آن با نیازهای آمریکایی مطابقت داشته باشد. سیاست گذاران ایالات متحده در سالهای اخیر از لوکس کنترل برخوردار بوده اند ، زیرا واشنگتن ابتکار عمل را در دست گرفت در حالی که پکن ، سایر دولت ها و نهادهای خصوصی در سراسر جهان در جداشدگی تکنولوژیکی نسبتاً محتاط و واکنشی داشتند. اما با شتاب شتاب ، این بازیگران خارجی به طور فزاینده ای به دنبال تصرف ابتکار عمل هستند - به عنوان مثال ، محدودیت های آینده ایالات متحده را با عمل ابتدا برای کاهش وابستگی متقابل فناوری به شرایط خود پیش بینی می کنند. در همین حال ، جدایی به آرامی شروع به تغییر قدرت در ایالات متحده به سمت شخصیت های سیاسی ، بازیگران تجاری و صداهای امنیت ملی می کند که از اقدامات محدود کننده حتی قوی تر حمایت می کنند.

این پویایی خطرات مارپیچ های تشدید نشده پیش بینی نشده را ایجاد می کند. واشنگتن ممکن است سطح متوسطی از جداشدن را هدف قرار دهد اما در نهایت به چیزی گسترده تر ، سریعتر و مسخره تر برسد. در یک سناریوی بدترین حالت ، ایالات متحده می تواند به طور تصادفی یک چرخه دیوانه وار و مجلل از جدا کردن را که به خوبی از آنچه ملت می تواند از آن برخوردار باشد ، به حرکت درآورد. یک استراتژی متمرکز می تواند با اطمینان از محدودیت های فناوری هدفمند و دقیق ، این خطر را به حداقل برساند. سپس ایالات متحده باید این قصد استراتژیک را به هم وصل کند و جزئیات بیشتری از سیاست های خاص را به اشتراک بگذارد تا به تثبیت انتظارات در چین و جاهای دیگر کمک کند. چنین وضوح در برابر دانه برای رهبران ایالات متحده ، که دوست دارند اختیار خود را حفظ کنند و تلاش کنند تا تعهدات معتبری را در سراسر دولت های ریاست جمهوری انجام دهند. اما در یک چشم انداز فناوری جهانی پیچیده و وابسته به هم ، سکوت یا ابهام در واقع ممکن است کنترل دیگران را واگذار کند.

ترجمه استراتژی به سیاست و فرآیند

هر استراتژی ایالات متحده-چه محدودیت ، همکاری ، همکاری ، یا مرکزیت-باید به سیاست ها و فرآیندهایی برای هدایت تصمیمات سطح آژانس ترجمه شود. این کار ساده ای نیست. این امر نیاز به ارزیابی تعداد زیادی از مناطق فناوری ، وزن و هزینه های بیشمار از طریق لنزهای چندین رشته متخصص دارد. راهنمایی های معنادار باید کلیات گذشته را به حرکت درآورد و انتخاب سیاست های واضح و حتی در مواجهه با عدم اطمینان و فضای داخلی مملو از آن را بیان کند. بنابراین ، اگرچه بسیاری از ناظران می گویند که جداشدگی تکنولوژیکی باید محدود و جزئی باشد ، چند پیشنهاد جامع و مفصل برای چگونگی و کجا می توان چنین مرزهایی را ترسیم کرد.

برای توسعه چنین راهنمایی‌هایی، این گزارش بسیاری از منافع ایالات متحده را در معرض خطر قرار می‌دهد و نه هدف سیاستی را برای جداسازی فناوری پیشنهاد می‌کند. اهداف امنیت ملی شامل حفظ برتری نظامی بر چین، محدود کردن جاسوسی امنیت ملی چین، جلوگیری از خرابکاری چین در یک بحران، محدود کردن عملیات نفوذ چین، و انکار حمایت از اقتدارگرایی و سرکوب چین یا چین است. اهداف اقتصادی شامل مقابله با اقدامات ناعادلانه چین و سرقت مالکیت معنوی (IP) و رقابت و پیشروی در صنایع استراتژیک است. سپس اهداف فرعی وجود دارد - اهداف غیرتکنولوژیکی که سیاست جداسازی آمریکا را نیز تحت تأثیر قرار می دهند: به دست آوردن اهرم فشار عمومی بر چین و شکل دادن به روایت های داخلی ایالات متحده. این نه هدف، اگرچه به هم مرتبط هستند، اما مسائل و معضلات متمایز زیادی را ایجاد می کنند. آنها را نمی توان به عنوان پاسخ های قابل تعویض به انبوهی از «تهدیدات فناوری چینی» که یک رویکرد کاملاً معمولی است، در نظر گرفت.

گام بعدی، و قلب این گزارش، بررسی دقیق نقشی است که کنترل‌های فناوری ایالات متحده باید در دستیابی به این اهداف سیاست ایفا کنند (جدول 1 را ببینید). این گزارش با در نظر گرفتن هر هدف به نوبه خود، خطرات و مزایای وابستگی متقابل فناوری ایالات متحده و چین را در مقابل خطرات و مزایای کنترل های فناوری دولت ایالات متحده می سنجد. این تجزیه و تحلیل منجر به یک سری از خطوط تقسیم پیشنهادی می شود - استانداردهای قابل اجرا برای تعیین اینکه کدام فناوری ها محدودیت ها را تضمین می کنند و کدامیک را ندارند. مثال‌های خاص به نشان دادن این که چگونه این خطوط تقسیم در عمل کار می‌کنند کمک می‌کند. اقدامات تهاجمی ضروری برای هر هدف نیز برجسته شده است. این گزارش با در نظر گرفتن طیف کامل منافع ایالات متحده در بسیاری از حوزه‌های مختلف فناوری، نشان می‌دهد که جداسازی مرکزگرا چگونه می‌تواند باشد و آژانس‌ها چگونه می‌توانند آن را اجرا کنند.

این فرآیند گام به گام چندین نکته را نشان می دهد که پرونده را برای یک رویکرد میشسیست تقویت می کند. اول ، مهمترین فن آوری های استراتژیک (مانند تجهیزات 5G از راه دور و نیمه هادی ها) تعداد کمی از تعداد و در حال حاضر در معرض کنترل های قوی دولت ایالات متحده قرار دارند. تعداد انگشت شماری از مناطق دیگر فناوری ممکن است به محدودیت های محکم تر چین نیاز داشته باشند-به عنوان مثال ، Swarms هواپیماهای بدون سرنشین ، سیستم قدرت فله ایالات متحده و فناوری های فروخته شده به سین کیانگ. با این حال ، برخی از کنترل های متمرکز بر چین در تعدادی از مناطق برجسته دیگر ، مانند داده های جغرافیایی ، سیستم عامل های رسانه های اجتماعی و دستگاه های مصرف کننده مانند تلفن های هوشمند ، ضد تولید هستند. دوم ، اهداف رسمی سیاست ایالات متحده به طرز خطرناکی مبهم و باز است. برای جلوگیری از جنگهای پرهزینه و کیکسیوتیک ، واشنگتن باید چشم انداز خود را برای تجارت جهانی فناوری روشن کند و جاه طلبی های قابل دستیابی تر را برای مقابله با فن آوری و اقتدارگرایی ، حفظ لبه نظامی بر چین و جلوگیری از جاسوسی چینی ، خرابکاری و تأثیرگذاری بر عملکرد ایجاد کند. سوم ، سیاست های توهین آمیز بیشترین پتانسیل بلند مدت را برای تقویت رهبری فناوری ایالات متحده ، رقابت و انعطاف پذیری ایالات متحده و در نتیجه دستیابی به امنیت و سعادت دارد. اگرچه محدودیت های فناوری موضوع اصلی این گزارش است ، اما آنها نمی توانند تمرکز اصلی سیاستگذاران باشند.

سپاسگزاریها

نویسنده از جورج پرکویچ به دلیل راهنمایی بیمار و بررسی های نافذ این گزارش در طول توسعه ، بسیار سپاسگزار است. با تشکر ویژه همچنین به Marjory Blumenthal ، Tom Carothers ، Mark Chandler ، Chris Chivvis ، Tino Cuéllar ، Doug Farrar ، Steve Feldstein ، Sarah Gordon ، Yukon Huang ، Jim Miller ، Mike Nelson ، Stephen ، Stephen Wertheim و Tong Zhao برای ارزشمند خود مراجعه کنید. بازخورد کتبی در مورد پیش نویس ها. مکالمات با بسیاری دیگر - در دولت ، بخش خصوصی ، آکادمی و جامعه مدنی - برای آزمایش و تیز کردن ایده های اساسی گزارش کمک کردند. با تشکر از اوان برک ، Emeizmi Mandagi ، نیکیل مانگلیک و آرتور نلسون برای کمک به تحقیق و ایزابلا فورت ، ناتالی براس ، جوسلین سلی و ایمی ملون برای ویرایش و طراحی مدیون هستند. این گزارش تنها مسئولیت نویسنده است و نشانگر نظرات شخص یا موسسه دیگری نیست.

تحقیقات و نوشتن این گزارش توسط بنیاد ویلیام و فلورا هیولت پشتیبانی شد. تولید تحریریه و انتشار با کمک هزینه ای از Schmidt Futures پشتیبانی شد

مخفف

هوش مصنوعی: هوش مصنوعی CBP: گمرک و حفاظت از مرز CCL: فهرست کنترل بازرگانی CFIUS: کمیته سرمایه گذاری خارجی در ایالات متحده DHS: وزارت امنیت داخلی وزارت دفاع: وزارت دفاع EAR: مقررات اداره صادرات ECRA: قانون اصلاح کنترل صادرات FCC: فدرالکمیسیون ارتباطات FIRRMA: قانون نوسازی بررسی ریسک سرمایه گذاری خارجی IC: جامعه اطلاعاتی ICTS: فناوری اطلاعات و ارتباطات یا خدمات IEEPA: قانون اختیارات اقتصادی اضطراری بین المللی INA: قانون مهاجرت و ملیت ITAR: مقررات بین المللی ترافیک اسلحه MEU: نظامی کاربر نهایی NSC:شورای امنیت ملی PLA: ارتش آزادیبخش خلق چین: جمهوری خلق چین تحقیق و توسعه: تحقیق و توسعه SDN: اتباع ویژه تعیین شده SEC: کمیسیون بورس و اوراق بهادار STEM: علم، فناوری، مهندسی و ریاضیات USITC: کمیسیون تجارت بین المللی ایالات متحده USML: مهمات ایالات متحدهفهرست USTR: نماینده تجاری ایالات متحده WTO: تجارت جهانیسازمان

یادداشت

1 از صفحه اصلی کمیسیون امنیت ملی در زمینه هوش مصنوعی در https://www. nscai. gov/.

2 «انفصال فناوری» یک عبارت مورد مناقشه و گاه سیاسی است. در قوی‌ترین شکل آن، می‌تواند به معنای یک طلاق کامل تکنولوژیکی بین ایالات متحده و چین باشد - چشم‌اندازی بسیار جدی که در حال حاضر تنها توسط چند صدا از رادیکال‌ها طرفداری می‌کنند. در شکل ضعیف‌تر خود، می‌تواند به طور کلی به نوعی کاهش حاشیه‌ای وابستگی متقابل تکنولوژیکی که در چند سال گذشته مشاهده شده است اشاره کند. این گزارش از معنای اخیر استفاده می کند. اگرچه «جداسازی» می‌تواند معانی متناقض و گاهی گمراه‌کننده داشته باشد، اما هنوز هیچ اصطلاح واحد دیگری نتوانسته است آن را در کاربرد رایج جایگزین کند.

این گزارش در مورد جدا شدن «فناوری» است. این بخش روی طیفی از بخش‌های دیگر (مانند تجهیزات پزشکی، مالی، سرگرمی، کشاورزی و املاک) که تحلیلگران یا مقامات آمریکایی پیشنهاد کرده‌اند تا حدی از چین جدا شود، تمرکز نمی‌کند. گفته می شود، "تکنولوژی" یک مفهوم گریزان است. در حالی که سیاست‌گذاران اغلب از یک «بخش فناوری» متمایز صحبت می‌کنند (که گاهی آن را با «سیلیکون ولی» معادل می‌دانند)، حقیقت این است که هر بخش تجاری فناوری‌ها را به کار می‌گیرد، تطبیق می‌دهد و توسعه می‌دهد. از این رو، صحبت‌های بی‌پرده درباره «جداسازی فناوری» اغلب می‌تواند گیج‌کننده یا گمراه‌کننده باشد. همانطور که این گزارش به دنبال ارائه آن است، سیاست گذاران به تحلیل دقیق تری از منافع و اهداف خاص ایالات متحده مرتبط با فناوری نیاز دارند.

در دسته وسیع فناوری، این گزارش عمدتاً بر فناوری‌های دیجیتالی متمرکز است که ارزش عمده آن از نرم‌افزار، داده‌ها، ارتباطات و شبکه‌ها سرچشمه می‌گیرد. به عنوان مثال می‌توان به سیستم‌های یادگیری ماشینی، پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی و حافظه‌های پنهان بزرگ داده اشاره کرد. اینها به ویژه معضلات سیاستی حاد را ایجاد می کند، مانند نحوه تمایز بین برنامه های کاربردی با استفاده دوگانه و نحوه مدیریت زنجیره های عرضه جهانی و جریان های اطلاعاتی. این گزارش همچنین به فناوری‌های ترکیبی دیجیتال-فیزیکی می‌پردازد، جایی که نوآوری سخت‌افزار منبع ارزشی حیاتی است. اینها شامل نیمه هادی ها، هواپیماهای بدون سرنشین و تجهیزات مخابراتی است. با این حال، فن‌آوری‌های با جهت‌گیری فیزیکی بالا - مانند راکتورهای هسته‌ای، مواد پیشرفته، و مافوق صوت - تمرکز واضحی ندارند.

در نهایت، این گزارش هم به فناوری نهایی (محصولات و خدمات نهایی) و هم به ورودی های فناوری مربوط می شود. دومی شامل عناصر چیزی است که "زنجیره تامین" نامیده می شود، مانند اجزای فناوری، مواد خام، داده ها، دانش فنی و سرمایه انسانی که بین ایالات متحده و چین جریان دارد. همچنین شامل حمایت مالی می شود. بازیگران آمریکایی و چینی هر کدام سرمایه گذاری های قابل توجهی در شرکت های فناوری کشور دیگر انجام داده اند و شرکت های فناوری ایالات متحده و چین درآمد قابل توجهی از فروش به بازارهای داخلی کشور دیگر دریافت می کنند. این جریان‌های مالی می‌توانند به اندازه خود زنجیره تامین یا حتی بیشتر از آن مهم باشند و به میدان جنگ سیاست‌های اصلی تبدیل شده‌اند.

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.