E بسیار انجام می دهید که در زندگی انجام می دهید یک تجارت است. هر کاری که می گویید ، انجام دهید یا دنبال کنید ، هزینه و فایده ای دارد. این هزینه ها و مزایا ممکن است همیشه بلافاصله آشکار نباشد - گاهی اوقات هزینه ها و مزایا به موقع جابجا می شوند ، سود فوری و هزینه در آینده دور. بعضی اوقات هزینه ها یا مزایا ظریف و روانشناختی است. اما با این وجود ، همیشه یک تجارت وجود دارد.
ما دوست داریم باور داشته باشیم که می توانیم زندگی تنها لذت و درد ، تنها موفقیت و عدم موفقیت ، تنها پذیرش و عدم رد را پیدا کنیم. اما این غیرممکن است. افزایش و از دست دادن همزمان است. برای هر کاری که می گویید یا انجام می دهید ، تعداد نامحدودی از گزینه های جایگزین وجود دارد که باید از آنها چشم پوشی کنید تا بگویید یا آنها را انجام دهید.
همانطور که کلاس 101 اقتصاد شما به شما آموخت ، "هیچ چیز به عنوان یک ناهار رایگان وجود ندارد."1 اگر یک پنیر عالی را می خورید ، این فرصت را برای خوردن یک همبرگر تسلیم می کنید. اگر در حال خوردن همبرگر هستید ، این فرصت را دارید که یک بوریتو دو پله خورده را بخورید. و اگر در حال خوردن یک بوریتو دو رنگ شده هستید ، پس از این توانایی را دارید که دوباره به خود احترام بگذارید.
این تصمیم گیری به طور خلاصه است. 2 در هر لحظه حاضرید برای چیز دیگری تسلیم شوید؟چه چیزی ارزش دارد در هر لحظه برای چیز دیگری تسلیم شود؟"چیز دیگری" که ارزش پیگیری دارد چیست؟این سؤالات در هسته اصلی چیزی است که همه ما با آن مبارزه می کنیم.
اگر همه چیز یک تجارت است ، زندگی خوب به معنای انجام معاملات خوب است. این به معنای دریافت مزایای زیادی برای هر هزینه ای است که ما متحمل می شویم.
مشکل این است که ... ما تمایل داریم که در ارزیابی آنچه ما تسلیم می شویم و آنچه را که از تصمیمات خود به دست می آوریم ، افتضاح باشیم. در واقع ، من در مورد شما نمی دانم ، اما در زندگی من ، من سهم منصفانه ای از گیاهان چهره خود را داشتم که در آن به وضوح هزینه های تصمیمات خود را درک نکردم.
برای دیدن صحیح آنچه ما تسلیم می شویم و آنچه را که به دست می آوریم یک مبارزه مداوم است. و این همان چیزی است که من می خواهم امروز مدتی را صرف صحبت کردن در مورد آن کنم: چرا ما تصمیمات بد می گیریم و چه کاری می توانیم انجام دهیم تا موارد بهتری را انجام دهیم.
فهرست مطالب
تصمیم خوب چیست؟
تصور کنید که پیشنهاد کردم با شما یک بازی انجام دهم. شما 1 دلار به من می دهید و من یک سکه دو طرفه می چرخم. اگر سکه به سر می رود ، من 50 دلار به شما می دهم. اگر دم می زند ، از دست می دهید. شما چیزی نمی گیریدچه کاری باید انجام دهید؟
بدیهی است ، شما باید به من دلار می دهید مانند من یک ماشین فروش خدای من که پول رایگان می فروشد. ریسک نزولی (1 دلار) حداقل است و صعود بالقوه (50 دلار) بسیار زیاد است. هیچ شرایطی وجود ندارد که شما نباید مرا به پیشنهاد من برسانید.
یک تصمیم خوب این است که برای فرصت به دست آوردن چیزهای زیادی در معرض خطر باشد.
تصمیمات خوب عبارتند از: اعتراض به مکالمه با شخصی که جالب یا جذاب می بینید ، سؤال بالقوه شرم آور را می پرسید ، هر روز 10 دقیقه مراقبه می کنید ، برنامه های شغلی را برای موقعیت هایی که بعید به نظر می رسد ، شروع به مکالمه دشوار و غیره می کنید.
به همین ترتیب ، یک تصمیم بد برای فرصتی برای به دست آوردن اندک خطر زیادی را به خطر می اندازد.
تصمیمات بد عبارتند از: رانندگی ناامن ، دروغ گفتن و تظاهر به کسی که شما نمی خواهید افرادی مانند خود را بسازید ، شب قبل از یک جلسه یا امتحان مهم ، مست یا سنگسار شوید ، به سر می برید و پیام های عصبانی را از طریق شب ارسال می کنید تا سعی کنیداو را به عقب برگردانید ، و غیره
ارزش ها و معاملات
ممکن است بپرسید ، "هرچند کمی و زیاد چیست؟"خوب ، این بستگی به آنچه شما ارزش دارید بستگی دارد. در واقع ، به همین دلیل ، اگر مدت ها کار من را خوانده باشید ، من دائماً در مورد ارزش های شخصی مشغول هستم.
بیشتر گزاره های زندگی به آسانی بازی سکه من نیست. بیشتر آنها گیج کننده و ذهنی هستند.
آیا ادامه تحصیل شما ارزش یک سال زندگی اجتماعی خود را دارد؟آیا خرید خانه ای که برای ده سال آینده ارزش زندگی در بودجه سخت را دارد؟شما باید بدانید که چه چیزی برای تصمیم گیری برای شما مهم است. یک تصمیم آشکارا خوب برای من ممکن است یک تصمیم وحشتناک برای شما باشد و بالعکس.
مقادیر ما تعیین می کند که چگونه گزینه های زندگی خود را اندازه گیری می کنیم. آنها حیاط هایی هستند که اندازه هزینه های ما و اندازه مزایای ما را هنگام انجام معاملات ما تعیین می کنند. و اگر نمی دانیم از چه حیاط هایی استفاده می کنیم ، پس نمی توانیم به طور دقیق تعیین کنیم که چه چیزی برای ما خوب است و چه چیزی نیست.
این مشکل واقعی افرادی است که از بی احتیاطی رنج می برند: آنها نمی دانند به چه چیزی اهمیت می دهند. آنها نمی دانند چه چیزی برای آنها مهم است. آنها چیزی بزرگتر از خودشان پیدا نکرده اند که متعهد شوند. 3
علت خود را پیدا کنید ، ارزش های خود را پیدا کنید ، هزینه ها و مزایای اقدامات خود را کشف کنید و انجام اقدامات بی نهایت ساده تر می شود.
اکنون ، احتمالاً با نمونه های فوق الگویی را مشاهده خواهید کرد. تصمیم گیری های خوب دشوار است. حتی وقتی آنها آشکار هستند و ما می دانیم که آنها تصمیمات خوبی هستند (که همیشه اینگونه نیست) ، ما هنوز هم برای ساختن آنها تلاش می کنیم.
و برعکس ، تصمیمات بد به نظر می رسد بسیار آسان است. چرا این است؟چرا ما آگاهانه کارهایی را انجام می دهیم که برای خودمان خطرناک و بد باشند و تلاش کنیم تا الاغهایمان را برای انجام یک کار خوب انجام دهیم؟چرا به نظر می رسد ما در این همه چیز به نام "زندگی" مکیده ایم؟
اگر گفتید به این دلیل است که همه ما یک دسته از احمق های پرشکوه هستیم ... خوب ، شما کاملاً اشتباه نیستید.
چرا تصمیمات بد می گیریم
انسانها تصمیمات بدی می گیرند زیرا ما ذاتاً در ارزیابی عینی خطرات و پاداش ها وحشتناک هستیم. 4 و به همان اندازه که دوست دارم به شما بگویم که ما می توانیم با یک تکنیک بسیار زیبا و یا سه مرحله ای بسیار زیبا بر این نقص های روانی غلبه کنیم ، واقعیت این است که به نظر می رسد این نقص ها ویژگی های دائمی در عملکرد ذهن ما هستند. ما نمی توانیم از آنها فرار کنیم. بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم ، آگاهی از آنها و مدیریت مناسب آنها است.
من می توانم ده ها مقاله در مورد همه اکتشافات و تعصبات بنویسم که باعث می شود تصمیمات خود را به طور نادرست مشاهده کنیم ، اما به خاطر کوتاه بودن (و سلامت من) ، من شکست های روانی خود را به سه دسته تقسیم می کنم و سپس آنها را خلاصه می کنم. 5
این دسته ها عبارتند از:
- تأثیر احساسات ما
- درک ضعیف ما از زمان
- اغوا وضعیت اجتماعی
بیایید آنها را یکی یکی بگیریم.
1. احساسات ما تصمیم گیری ما را از بین می برد
به برخی از احمقانه ترین تصمیماتی که تاکنون گرفته اید فکر کنید. شانس وجود دارد ، بیشتر این تصمیمات توسط شما یک خراب عاطفی ایجاد شده است.
شاید شما عصبانی شده اید و با عصبانیت ، صفحه کلید خود را در مقابل میز خود خرد کرده و باعث اخراج شما شده است. شاید شما از شکستن خود آنقدر ناراحت بودید که خود را در یک احمق ، سیاه و سفید ، به خانه سوار شدید و در یک سلول زندان بیدار شدید. شاید شما آنقدر مضطرب بودید که از یک فرصت شغلی عظیم که همیشه می خواستید عبور کرده اید.
هرچه باشد ، همه ما آنجا بوده ایم. احساسات ما احساس واقعیت ما را ربوده می شود ، و ناگهان چیزی که به وضوح یک تصمیم خوب است ، مانند یک تصمیم بد وحشتناک و ناخوشایند است. یا آنچه بدیهی است یک ایده وحشتناک ما را با یک نیروی مقاومت ناپذیر جلب می کند ، تا زمانی که در استخر استفراغ خودمان از خواب بیدار شویم و از اینکه چه اتفاقی افتاده است از خواب بیدار شویم. 6
مشکل این است که احساسات ما به طور جداگانه از افکار ما عمل می کنند. یکی از راه های فکر کردن در مورد آن این است که همه ما دو مغز داریم ، یک مغز تفکر و یک مغز احساس. مغز تفکر ما مغز سطح بالاتر انسان است-این بخشی هوشمند ، متفکر و صبور از خودمان است. اما احساس ما مغز طرف حیوانات ما است - این هوس ، خواسته های ما ، خواسته های ما است.
متأسفانه ، احساس مغز بسیار قوی تر از مغز تفکر است. در حقیقت ، احساس ما مغز تمایل دارد مغزهای تفکر ما را به تسلیم بکشند.
مغزهای تفکر ما مانند این است ، "اوه ، آن شخص ما را جذب می کنیم ، این یک فرصت عالی است ، ما باید با آنها صحبت کنیم."و احساس ما مغز شروع به جیغ زدن چیزهایی مانند ، "ترس! شرم! بازنده! شما یک تکه گه هستید! آنها هرگز شما را دوست نخواهند داشت! هیچ کس هرگز شما را دوست نخواهد داشت! "تا زمانی که مغز تفکر ما در گوشه ای از هم پاشیده شود ، لرزید و گفت: "خوب ، باشه ، خوب ، شما درست است ، آنها احتمالاً ما را دوست ندارند."
چه چیزی ، روی کاغذ ، گزاره ای برای خطر 1 دلار برای پرداخت 50 دلار - با توجه به آنها 10 ثانیه طول می کشد و شما به معنای واقعی کلمه هیچ چیزی را با تلاش از دست می دهید - شروع به احساس یک گزاره فوق العاده خطرناک و وحشتناک می کنید. بنابراین ، ما در آنجا می نشینیم ، آبجو گرم خود را می ریختیم و عشق زندگی خود را بی سر و صدا از اتاق بیرون می کشیم و از هفته آینده تعجب می کنیم که چه می تواند باشد.
اما چگونه می توانیم بر این غلبه کنیم؟چگونه می توانیم توانایی مدیریت احساسات خود را ایجاد کنیم؟چگونه می توانیم بین آنچه احساس می کنیم و چگونه عمل می کنیم ، کمی جدایی کسب کنیم؟
خوب ، سخت استو من نمی دانم که آیا شما تا به حال کاملاً تسلط دارید. اولین قدم ، توسعه خودآگاهی بیشتر است-برای دیدن احساسات خود در هنگام وقوع. 7 بسیاری از مردم حتی نمی دانند که تا مدتها پس از واقعیت غمگین یا عصبانی هستند ، بنابراین باعث می شود بدون دانستن تصمیمات ضعیف بگیرند.
هنگامی که کمی خودآگاهی را توسعه دادید ، قدم بعدی این است که قبل از گفتن یا انجام کاری شدید ، با استفاده از تصمیمات مهم ، چه با صدای بلند یا روی کاغذ ، عادت استدلال ایجاد کنید. من در یک بخش زیر کمی بیشتر در مورد این ایده ها صحبت خواهم کرد ، اما این می تواند به معنای روزنامه نگاری ، صحبت با کسی باشد که به آن اعتماد دارید ، یا حتی تصمیمات خود را توسط یک مربی یا درمانگر قبل از انجام آنها اجرا می کنید.
2. درک ضعیف ما از زمان تصمیم گیری ما را از بین می برد
یک آزمایش جالب اقتصاد وجود دارد که اگر امروز 100 دلار یا 150 دلار در سال به مردم پیشنهاد دهید ، بیشتر مردم امروز 100 دلار می گیرند. 8
در اقتصاد ، این به عنوان "تخفیف زمانی" شناخته می شود - ما ارزش داشتن چیزی را در آینده در مقایسه با داشتن چیزی در حال حاضر "تخفیف" می دهیم.
در روانشناسی ، اغلب از آن به عنوان "تعصب موجود" یاد می شود ، و می بینید که آن را در انواع مناطق دیگر زندگی محصول می کند. 9 ما ترجیح می دهیم هر شنبه شب آن پیتزا دو نفره را بخوریم تا اینکه در مورد وزنی که یک سال به دست می آوریم فکر کنیم. ما ترجیح می دهیم در یک استدلال درست باشیم تا اینکه در مورد چگونگی تأثیرگذاری در یک دوستی در هفته ، یک ماه یا یک سال از آینده تأثیر بگذاریم. ما ترجیح می دهیم امشب از آن لذت ببریم تا اینکه در مورد اینکه فردا احساس می کنیم در محل کار احساس می کنیم.
ما تمایل داریم که ارزش چیزی را اکنون بیش از حد ارزیابی کنیم و بعداً ارزش چیزی را دست کم بگیریم. به همین دلیل مردم در پس انداز پول وحشتناک هستند. به همین دلیل ما در کارهای مهم به تعویق می افتد. به همین دلیل ما مکالمات لازم اما دشوار را کنار گذاشتیم.
زمان ما را از راه های دیگر نیز به هم می زند. در مورد این فکر کنید: یک پنی بگیرید و آن را در اولین میدان یک تخته شطرنج قرار دهید. حالا دو سکه را در مرحله بعدی قرار دهید. حالا چهار نفر را در مرحله بعدی قرار دهید. دو برابر کردن سکه ها برای همه 64 مربع روی تخته ادامه دهید. در آخرین میدان چقدر پول است؟
اگر گفتید 92. 2 دلار چهار دلار ، درست بودید.
اما صادقانه بگویم ، شما این را نگفتید. شما احتمالاً برخی از تعداد عمومی و زیاد مانند 5 میلیون دلار یا چیزی را گفته اید ، فکر می کنید باهوش هستید و حدس می زنید واقعاً زیاد است. در همین حال ، شما فقط در حدود نه صفر خاموش بودید.
ذهن ما با گذشت زمان در ترکیب چیزهای ضعیف است. ما امروز 30 دقیقه درد انجام کاری را به مدت 30 دقیقه بیش از حد ارزیابی می کنیم ، بدون اینکه متوجه شویم که در صورت عدم انجام این کار هر روز برای ماه ها و ماه ها به پایان می رسد.
به عنوان مثال ، بیایید وانمود کنیم که مهارت های خیالی وجود دارد که اگر روزانه 30 دقیقه تمرین کنید ، هر روز 1 ٪ بهتر می شوید. حال ، بیایید بگوییم که شما واقعاً 30 دقیقه در روز تمرین کرده اید - در پایان سال چقدر بهتر خواهید بود؟
به طور غریزی ، شما احتمالاً فکر می کنید ، "خوب ، 365 روز در سال ، بنابراین من نمی دانم ، مانند 400 ٪؟"اگر تا حدودی با کارکردهای ترکیبی آشنا هستید ، ممکن است بدانید که فوق العاده بالایی را حدس بزنید ، بنابراین چیزی مانند 1000 ٪ بهتر می گویید.
اما جواب واقعی؟شما در ابتدای سال 3،778 ٪ یا تقریباً 38 بار - تر از آنچه در ابتدای سال بودید.
باز هم ، ذهن ما چنین فکر نمی کند. درعوض ، ما فکر می کنیم ، "اوه ، اگر یک تمرین را از دست بدهم ، چه معامله بزرگی است؟قصد کشتن من را ندارم. "سپس می خواهیم بگوییم که یک یا دو بار در هفته برای سالها و سالها و سالها به پایان می رسد. و از آنجا که ما فکر نمی کنیم به صورت تصاعدی - شهود ما به صورت خطی فکر می کند - ما به شدت دست کم گرفتیم که چقدر واقعاً تسلیم می شویم.
از آنجا که اگر فقط هر روز آن مهارت را به مدت یک سال تمرین می کنید ، چقدر پیشرفت می کنید: 611 ٪.
3،778 ٪ بهبود در مقابل 611 ٪ بهبود. این 6 برابر تفاوت در نتایج است ، فقط برای 2 برابر تلاش. این تفاوت بین متخصص بودن در چیزی و صرفاً "خوب" بودن در آن است. این کار را طی چند سال اجرا کنید و این تفاوت بین حرفه ای بودن و یک آماتور است. نه یک روز 12 ساعته ، بلکه یک ماراتن آهسته و پایدار 30 دقیقه در روز ، سال به سال.
هیچکدام از ما وقتی به زندگی خود می رویم به این گه فکر نمی کنیم. این به این دلیل است که واقعاً سخت استمغز ما به صورت نمایی فکر نمی کند. این ما را به عنوان ضد انعطاف پذیر مورد حمله قرار می دهد.
ما تمایل داریم که مزایای کوتاه مدت گرفتن یک روز مرخصی ، یا پرش از تمرین یا وثیقه یکی از تعهدات خود را به شدت بیش از حد ارزیابی کنیم. از دست دادن یک تمرین کار بزرگی نیست!
و درست است ، واقعاً این معامله بزرگ نیست. اما ما این واقعیت را در نظر نمی گیریم که ، "فقط یک تمرین کار بزرگی نیست" ، وقتی هر هفته یا حتی هر هفته دیگر برای چند سال تکرار می شود ، می تواند تأثیر چشمگیری بر نتایج ما داشته باشد.
3. برداشت های ما به راحتی تحت تأثیر وضعیت قرار می گیرد
ممکن است تعجب کنید که چرا مغز ما مانند این عمل می کند. تقریباً به نظر می رسد که ما به نوعی معلول هستیم - به رحمت احساسات خود می پردازیم و در آینده تلاش می کنیم تا به درستی ارزش کارها را داشته باشیم. اما حقیقت این است که برای بیشتر تکامل انسان ، اینها معلولیت نبودند بلکه مزایای ذهن ما بودند.
پنجاه هزار سال پیش ، در ساوانا ، شما نمی توانید در نظر بگیرید که آیا چیزی از سال دیگر با ارزش تر خواهد بود یا نه. نه ، شما مجبور بودید یک حیوان بزرگ لعنتی را بکشید یا توسط آن حیوان بزرگ لعنتی کشته شوید. این همه مهم استشما باید بیش از حد نگران زمان حال باشید.
به همین ترتیب ، ما یک تعصب و تعصبات را در مورد وضعیت اجتماعی نیز به ارث می بریم. چرا؟از آنجا که ما یک دسته از میمون های لعنتی با صفحه های رنگارنگ فانتزی در مقابل ما هستیم. از همین رو. 10
علیرغم هزاران سال تلاش ما ، انسانها خود سازماندهی در سلسله مراتب وضعیت با معدودی از بیشترین منابع و فرصت ها را در صدر قرار می دهند ... و هر کس دیگری که برای باقیمانده ها تلاش می کنند.
اکنون ، من می دانم که شما چه می گویید ، "من در مورد سلسله مراتب وضعیتی فاک نمی کنم. من مرد/زن خودم هستم. من آنچه را می خواهم انجام می دهم. من توسط نشانگرهای اجتماعی احمقانه و پرستیژ و کلاس به من تغییر نخواهم داد. "
خوب ، این خوب است ... اما شما اشتباه می کنید.
واقعیت این است که همه ما به طور ناخودآگاه تحت تأثیر آنچه که در دیگران به عنوان ارزشمند و مطلوب اجتماعی می دانیم ، تحت تأثیر قرار می گیریم. اتوماتیک استاین برداشت های ما را رنگ می کند. این احساسات ما را کمرنگ می کند. هنگامی که در حضور زیبایی ، ثروت یا قدرت شدید ، همه ما کمی گنگ ، کمی منفعل تر و بسیار ناامن تر می شویم. 11
من این دو بار اول را که با ویل اسمیت آشنا شدم متوجه شدم. فهمیدم که ، بدون حتی معنی ، من به شوخی های او سخت تر خندیدم ، به داستانهای او توجه بیشتری کردم ، تماشا کردم که آیا او بلند می شود و به اطراف اتاق حرکت می کند. کاملاً غیر ارادی بود. و من تنها کسی نبودموقتی او در یک اتاق است ، مانند خلاء است که تمام توجه آن را در آن مکیده است. با دانستن اینکه قصد دارم با او روی یک کتاب کار کنم ، مجبور شدم آگاهانه خودم را چک کنم تا مطمئن شوم که فقط به دلیل مشهور بودن با چیزی احمقانه موافق نیستم. مجبور شدم خودم را در اطراف او سؤال کنم.
ما تمایل داریم که به افرادی که درک می کنیم از وضعیت اجتماعی برخوردار هستند ، اعتبار زیادی بدهیم. در روانشناسی ، این به عنوان "اثر هاله" شناخته می شود. 12 تمایل ما این است که فرض کنیم افراد جذاب جسمی باهوش تر یا بهتر از آنچه در واقع هستند هستند. که افراد موفق از آنچه در واقع هستند جالب تر هستند. این افراد قدرتمند از آنچه در واقع هستند ، سرگرم کننده تر یا کاریزماتیک تر هستند.
مانند بسیاری از تعصبات شناختی ما ، بازاریابان از این امر برای کسب درآمد استفاده می کنند. در مورد همه افراد مشهور که تبلیغات اتومبیل را انجام می دهند و مکمل های بی ارزش و محصولات زیبایی را انجام می دهند ، فکر کنید. به این فکر کنید که چگونه روسای جمهور سابق و روسای دولت می توانند نیم میلیون دلار پرداخت کنند تا به سادگی در یک اتاق باشند. به این فکر کنید که چگونه خود را متقاعد کرده اید که لباس های مختلف ، غذاهای مختلف ، موسیقی متفاوت را دوست دارید ، زیرا کسی که واقعاً به آنها احترام می گذارید یا تحسین می کنید آنها را دوست دارد. همه ما این کار را می کنیم. غیرممکن است که
همانطور که گفتم ، ما با صفحه نمایش میمون های لعنتی داریم.
بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که به سادگی آگاه باشیم که چگونه تحت تأثیر درک خود از وضعیت قرار می گیریم و استدلال خود را بر این اساس اصلاح می کنیم. 13 توجه کنید که چگونه در مورد افرادی که به نظر شما به ویژه موفق و تحسین برانگیز هستند ، واکنش نشان می دهید. توجه کنید که چقدر رضایت بخش تر می شوید. توجه کنید که چگونه تمایل به فرضیات مثبت در مورد آنها دارید ، حتی اگر لزوماً نمی دانید که آنها درست هستند یا نه.
سپس ، این موارد را زیر سوال ببرید. از خود بپرسید ، "اگر برخی از افراد تصادفی که می دانم این را گفتند ، آیا من به همان روش واکنش نشان می دهم؟"و اگر با خودتان صادق هستید ، می فهمید که اغلب جواب "نه" است.
برای پذیرش آن مکیده است. اما به انسان بودن خوش آمدید.
تعصبات ما در مورد افراد از وضعیت و اعتبار مهم است زیرا ما به احتمال زیاد چیزهای مرتبط با آنها را بیش از حد ارزیابی می کنیم و مواردی را که مربوط به آنها نیست ، کم ارزش می کنیم. من به عنوان کسی که بیشتر دبیرستان و دانشگاه را صرف مست و در امیدهای ناامیدانه برای تحت تأثیر قرار دادن افراد اطرافم گذراند ، می توانم به شما بگویم: تصمیمات ضعیف گرفته شد.
چگونه تصمیمات بهتری بگیریم
بنابراین ، ما چه کاری می توانیم انجام دهیم تا به خودمان کمک کنیم تا در این تعصبات و برداشت های معیوب حرکت کنیم؟چگونه می توانیم اطمینان حاصل کنیم که تصمیمات درستی می گیریم و از اشتباهات جلوگیری می کنیم؟
همانطور که قبلاً گفتم ، هیچ راه دائمی برای حل نقص ذهن شما وجود ندارد - آنها توسط صدها هزار سال تکامل پخته می شوند. اما قطعاً برخی اقدامات وجود دارد که می توانیم برای بهبود شانس خود انجام دهیم.
1. آن را بنویسید
من می دانم که همه و سگ آنها به شما می گوید ژورنال را نگه دارید ، افکار خود را بنویسید ، ایده های خود را زیر سوال ببرید. اما یک دلیل برای آن وجود دارد. 14
وقتی ایده های خود را می نویسید ، این امر شما را وادار می کند که کمی عینی به آنها نگاه کنید - در واقع ، تقریباً مثل این است که شما آنها را ندارید. شما شروع به توضیح می دهید که چرا همه گه های خود را فروخته اید و به تاهیتی نقل مکان کرده اید و همانطور که در حال گذر از پاراگراف سوم هستید ، شروع به طلوع شما می کند ، "این لعنتی مجنون است ... چه کسی این کار را می کند؟"
یعنی با فرض تصمیمات شما بر روی اتوپیلوت اجرا می شود. نوشتن تصمیمات مهم زندگی ، آن اتوپیلوت را قطع می کند و شما را مجبور می کند فرضیات خود را ارزیابی کنید.
یک کاری که من دوست دارم وقتی تصمیم اصلی می گیرم این است که به سادگی خط را از وسط یک صفحه بکشید و تمام خطرات و هزینه ها را از یک طرف بنویسید و تمام مزایای بالقوه از طرف دیگر. این تمرین ساده به تنهایی اغلب می تواند روشن کند که تعصبات شما در کجا قرار دارد و چه چیزی را از دست می دهید.
2. یاد بگیرید که اضطراب خود را نادیده بگیرید
بیشتر تصمیمات بد ما به دلیل احساس راحتی و اتوماتیک اتفاق می افتد. احساسات ما ما را نادرست سوق می دهد. درک ما از زمان نادرست و به سمت زمان حال است. حس داخلی ما از وضعیت ما نحوه مشاهده افراد دیگر و خودمان را رنگ می کند.
همه این موارد به این معنی است که اغلب بهترین تصمیم به عنوان ترکیبی از ضد انعطاف پذیر ، دشوار و ترسناک ما را تحت تأثیر قرار می دهد. ما باید در برابر شهود خود پیش برویم. ما باید به جای احساسات روده خود به اعداد اعتماد کنیم. ما باید خطر ناامید کننده دیگران را داشته باشیم.
هیچ یک از اینها به خصوص دلپذیر یا آسان نیست. در واقع ، این نوعی مهارت داخلی است که شما باید از طریق تمرین توسعه دهید. برخی از مردم آن را "قدم به خارج از منطقه راحتی شما" می نامند. دیگران آن را "تکیه دادن" می نامند. من گاهی اوقات به عنوان "خوردن ساندویچ گه" فکر می کنم.
هرچه ترجیح می دهید آن را صدا کنید ، مهم است که در آن خوب باشید. محدودیت های خود را آزمایش کنید. فرضیات خود را زیر سوال ببرید. با وجود اضطراب عمل کنید. و تصمیمات بهتری برای آن بگیرید.
3. درک کنید که نقاط ضعیف شما کجاست
ما هرکدام ضعف های فردی خود را در هنگام تصمیم گیری داریم. برخی از ما نسبت به سایرین احساساتی بیشتری پیدا می کنیم. اگر زندگی ما به آن بستگی داشته باشد ، برخی از ما فاحشه های شهرت داریم و نمی توانیم یک مهمانی کوکتل فانتزی را رد کنیم. برخی از ما واقعاً تلاش می کنیم تا درباره آینده فکر کنیم.
درک این موضوع که شما بهتر و بدتر هستید ، مفید است و هنگام در نظر گرفتن تصمیمات آینده ، این موضوع را در خاطر داشته باشید. من به طور کلی بسیار خوب هستم که توسط افراد اطرافم تغییر نکنم - از همه ، من پسر "نمی دهم" ، به یاد دارم؟اما من تمایل دارم که در بسیاری از زمینه های زندگی ام ، به ویژه در مورد عادت های مرتبط با سلامتی ، تحریک آمیز باشم. این نبردی است که من مجبور شدم دائماً بجنگم.
4- محیط خود را برای رسیدگی به آن نقاط ضعیف تنظیم کنید
سرانجام ، بهترین راه برای غلبه بر این نقاط ضعف از طریق اراده بی رحمانه یا نظم و انضباط وسواسی نیست. این در واقع بسیار ساده تر از این است-زندگی خود را برای جبران تصمیم گیری بد خود سازماندهی کنید.
به عنوان مثال ، من در خوردن غذای ناخواسته می خوردم. بنابراین ، من این نکته را بیان می کنم که آن را در خانه خود نداشته باشم. من فهمیدم که خرید آن ساده تر از آن است که آن را بخرید و آن را بخورید. بنابراین من فقط آن را خریداری نمی کنم.
مثال دیگر: در حالی که از خانه کار می کنم ، من هر هفته حساب کاربری را که با آنها در Zoom و Slack بررسی می کنم ، دارم. این فقط یک توافق ساده در بین دوستان است تا مطمئن شویم که همه ما در صندلی های خود نشسته ایم و هر روز صبح ساعت 9 صبح کار می کنیم. به هیچ وجه پیچیده یا نبوغ نیست. اما کار می کندترس از دیکره بودن که در حالی که هر کس دیگری کار می کرد ، صبح من را از رختخواب بیرون می آورد. و من را مولد نگه می دارد.
راه هایی برای تغییر محیط و مصرف اطلاعات خود برای مقابله با نقاط ضعف خود در تصمیم گیری پیدا کنید. این ممکن است به معنای مسدود کردن وب سایت های خاص ، بی علاقه به افراد خاص باشد ، نه خواندن انواع خاصی از اخبار. هرچه باشد ، هنگامی که از آن آگاه هستید ، راه های زندگی محور زندگی را برای حمله به آن پیدا کنید.
بی احتیاطی بدترین تصمیم است
سرانجام ، من می خواهم لحظه ای بگویم که در حالی که تصمیمات بد زیادی وجود دارد که می توانید در زندگی خود اتخاذ کنید ، شاید هیچ کس بدتر از تصمیم گیری نیست.
همه ما باید تصمیم بگیریم - هر روز ، بزرگ و کوچک ، باید انتخاب کنیم که چه چیزی بخوریم ، چه چیزی بپوشیم ، چه کسی با او صحبت کنیم ، چگونه وقت خود را بگذرانیم و غیره. اگر شما انتخاب نمی کنید که در زندگی خود اتفاق می افتد ، پس به سادگی زندگی نمی کنید ، دوره.
مسئله ، همانطور که بحث کردیم ، این است که هر تصمیمی با هزینه ها ، خطرات و فداکاری ها همراه است. غالباً ، اگر در ساخت زندگی خود خوب باشیم ، خطرات و هزینه هایی را پیدا خواهیم کرد که از آنها خوشحالیم ، و شاید حتی از این کار لذت ببریم.
اما بسیاری از زمان ها ، ما از خطرات و هزینه های تصمیمات خود هیجان زده نمی شویم. و اغلب ما سعی خواهیم کرد که این خطرات و هزینه ها را نادیده بگیریم. ما سعی خواهیم کرد وانمود کنیم که آنها اتفاق نیفتاده اند یا تقصیر ما نبودند.
اگر این کار را به اندازه کافی انجام دهیم ، حتی ممکن است به جایی برسیم که تصمیم بگیریم که بخواهیم نزولی در زندگی را تجربه کنیم - فکر نمی کنیم که باید با هرگونه خطرات یا هزینه ای مقابله کنیم ، مهم نیست که چه کاری انجام می دهیم. از یک طرف ، این ما را به یک TWAT حق و خود جذب می کند. از سوی دیگر ، در حالی که برای دیگران آزار دهنده است ، فقط به خودمان آسیب می رساند.
امتناع از پاسخگویی در مورد تصمیمات شما یک تصمیم است. امتناع از مسئولیت هزینه های انتخاب شما یک انتخاب است. این احتمالاً بدترین انتخاب است.
زیرا هنگامی که شما تمایل به تصمیم گیری را رها می کنید - وقتی شما بی احتیاطی را انتخاب می کنید - پس دیگر علت زندگی خود نیستید بلکه اثر را دارید. شما دیگر سرنوشت خود را تعیین نمی کنید ، در عوض آن را به دیگران اطراف خود واگذار می کنید.
و در حالی که این ممکن است در کوتاه مدت احساس راحتی کند - تا بتوانید بگویید ، "ببینید ، این تقصیر من نیست که اتفاقات حاصل نشده است ، و X ، Y و Z اتفاق افتاده است!" - این کاملاً شما را از بین می بردبلند مدت
تصمیم گیری کنیدزندگی خود را انتخاب کنید. با خطرات زندگی کنید زیرا خطرات آن چیزی است که آن را معنی دار می کند.
و هرگز فراموش نکنید ، شما هنوز هم فقط یک میمون لعنتی با یک صفحه نمایش هستید.
هر هفته ایده های عملی تری می خواهید؟
به میلیون ها خواننده بپیوندید و در خبرنامه دستیابی به موفقیت مشترک شوید. ایمیل خود را در زیر وارد کنید تا ایده ها و تمرینات جدیدی دریافت کنید که می تواند زندگی شما را هر هفته تغییر دهد.
بدون هرزنامه یا ایمیل غیر منتظره. همیشه.
- این عبارت یک مفهوم اقتصادی مرکزی را برجسته می کند: هزینه فرصت. استفاده از آن در بیشتر قرن بیستم بوده است و عنوان کتابی توسط اقتصاددان برجسته و برنده جایزه نوبل میلتون فریدمن در سال 1975 بود.
- هزینه های فرصت زیر علم تصمیم گیری است. اقتصاددانان ده ها سال است که این موضوع را مطالعه می کنند ، به عنوان مثال: Hoskin ، R. E. (1983). هزینه و رفتار فرصت. مجله تحقیقات حسابداری ، 21 (1) ، 78-95.
- دانشگاهیان به طور گسترده مشکل بی احتیاطی را مورد مطالعه قرار داده اند ، با "نظریه بی احتیاطی" که اغلب در زمینه تصمیمات شغلی و رای گیری اعمال می شود.
- برای بررسی آثار منی در زمینه ارزیابی ریسک ، به: Aven ، T. (2016) مراجعه کنید. ارزیابی ریسک و مدیریت ریسک: بررسی پیشرفت های اخیر در پایه و اساس آنها. مجله اروپایی تحقیقات عملیاتی ، 253 (1) ، 1-13.
- اگر می خواهید تقریباً 1000 صفحه را بخوانید که در مورد همه این تعصبات و اکتشافات به عمق می رسد ، من توصیه می کنم ، فکر کنید: سریع و آهسته توسط دانیل کاننمن و پیش بینی غیر منطقی توسط دن آریلی.
- اصطلاح "ربودن آمیگدال" توسط روانشناس دانیل گلمن در کتاب پیشگامانه هوش هیجانی خود برای توصیف وضعیتی که احساسات به دست می آید ، ابداع شد. این پدیده در زمینه های مختلفی از جمله همه گیر Coronavirus مورد مطالعه قرار گرفته است.↵
- این مطالعه فعال سازی مغز نشان می دهد که آگاهی از حالات عاطفی می تواند برانگیختگی عاطفی را کاهش دهد: هروگ ، یو. ، کافنبرگر ، T. ، Jäncke ، L. ، و Brühl ، A. B. (2010). آگاهی از خود و تنظیم احساسات. NeuroImage ، 50 (2) ، 734-741. الات
- اعداد موجود در مثال توسط من ساخته شده است. در مورد تخفیف موقتی در اینجا بیشتر بدانید: دویل ، جان آر. (2013)."بررسی اولویت زمان ، تأخیر در مدل های تخفیف" قضاوت و تصمیم گیری. 8 (2): 116–135. عدد
- یک مثال: سلامتی. مشاهده کنید: Wang Y ، Sloan FA (اکتبر 2018)."تعصب و سلامت". مجله ریسک و عدم اطمینان. 57 (2): 177-198.
- در حقیقت ، برخی از محققان استدلال می كنند كه مطالعه نخبگان برای درک چگونگی تکامل تصمیم گیری انسان بسیار مهم است. نگاه کنید به: Santos ، L. R. ، & Rosati ، A. G. (2015). ریشه های تکاملی تصمیم گیری انسان. بررسی سالانه روانشناسی ، 66 ، 321-347. عدد
- تأثیرات مختلف ادراک از وضعیت اجتماعی به طور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته است. این بررسی را برای دیدگاه علوم اعصاب مشاهده کنید: Mattan ، B. D. ، Kubota ، J. T. ، & Cloutier ، J. (2017). چگونه وضعیت اجتماعی ادراک و ارزیابی شخص را شکل می دهد: یک دیدگاه علوم اعصاب اجتماعی. چشم انداز در مورد علوم روانشناختی ، 12 (3) ، 468-507.
- مشاهده کنید: ریچارد ای. نیسبت ؛تیموتی D. ویلسون (1977)."اثر هاله: شواهدی برای تغییر ناخودآگاه احکام" (PDF). مجله شخصیت و روانشناسی اجتماعی. 35 (4): 250-256.
- یک کتاب مفید برای این تأثیر: روانشناسی اقناع توسط رابرت سیالدینی.
- روزنامه نگاری یک عمل تثبیت شده در درمان است. به عنوان مثال مراجعه کنید: Utley ، A. ، & Garza ، Y. (2011). استفاده درمانی از روزنامه نگاری با نوجوانان. مجله خلاقیت در سلامت روان ، 6 (1) ، 29-41.
درباره نویسنده
مارک سه بار نویسنده پرفروش شماره 1 New York Times از هنر ظریف و عدم ارائه F*CK و سایر عناوین است. کتابهای وی حدود 20 میلیون نسخه به فروش رسیده است ، به بیش از 65 زبان ترجمه شده است و در بیش از ده ها کشور به شماره یک رسیده است. در سال 2023 ، یک فیلم بلند درباره زندگی و ایده های وی توسط Universal Pictures در سراسر جهان اکران شد.
مقالات بیشتر
مارک سه بار نویسنده پرفروش شماره 1 New York Times از هنر ظریف و عدم ارائه F*CK و همچنین عناوین دیگر است. کتابهای وی حدود 20 میلیون نسخه به فروش رسیده است ، به بیش از 65 زبان ترجمه شده است و در بیش از ده ها کشور به شماره یک رسیده است. در سال 2023 ، یک فیلم بلند درباره زندگی و ایده های من توسط Universal Pictures در سراسر جهان اکران شد.